🔰ترورها و تله‌ها🔰 🔹طبق بیانیه گام دوم، شاخصه اساسی در هویت انقلاب اسلامی، تبدیل «دوگانه‌ی شرق و غرب مادّی» به «دوگانه‌ی اسلام و استکبار» است و مهندس میدانی تداومِ این دوگانه در مقیاس منطقه و در عرصه نظامی و امنیتی، کسی نبود جز حاج_قاسم_سلیمانی و لذا ترور او، پدیده‌ای در سطح ضربه به هویت انقلاب است. 🔸اما علی‌رغم بیان صریح رهبری نسبت به انتقام سخت و مطالبه‌ی قویِّ مردمی، محاسبات مادی و متداول در نظام کارشناسی باعث شد تا «کیف و کمّ پاسخ» به نحوی شکل بگیرد که «انتقام سخت» به «یک سیلی» تبدیل شود و عدم پاسخ متناسب به این جنایت بزرگ، به زخمی ترمیم‌نشده در افکار عمومی مبدّل گردد. یعنی پیش‌بینیِ نظامی مبنی بر «ضربه محدود توسط ایران (عین‌الاسد) و سپس پاسخ امریکا و آنگاه آغاز انتقام سخت» به دلیل عدم پاسخ امریکا به عملیات عین‌الاسد، محقق نشد و عملاً فرصت مناسب را برای پاسخ در خور به مطالبه رهبری و مردم، از بین برد. 🔹پس از عملیات بی‌نظیر طوفان‌الاقصی و ضربه‌‌ی هویتی به رژیم صهیونیستی و گرفتاری آن در باتلاق غزه، غاصبان قدس شریف تلاش کرده‌اند تا تصویری از دستاورد متقابل برای افکار عمومی خود بسازند و به بازدارندگی ایران به عنوان رأس محور مقاومت ضربه بزنند و لذا سلسله عملیات‌هایی از ترور شهیدان عطایی و تقی‌زاده تا اوج آن در ترور شهید سید رضی و حمله به زائران مزار حاج قاسم سلیمانی شکل گرفت. در نتیجه، دشمن دوباره به همان زخم کهنه نیشتر زده و مطالبه انتقام با استدلال‌های کارشناسی متداول از قبیل «نقشه و تله‌ی اسرائیل برای بازکردن پای ایران به جنگ غزه» مواجه شده و نوعی دوگانگی و جدل را در میان بدنه انقلابی رقم زده و اتهاماتی از قبیل «ترس تصمیم‌گیران و تعلل آنها» و در مقابل، «عدم اطلاع منتقدان و تندروی آنها» میان مومنین رد و بدل می‌شود. 🔸اما باید توجه داشت که هم تأکید منتقدان بر «از بین‌رفتن بازدارندگی نسبت به امنیت شخصیت‌های برجسته محور مقاومت و تداوم آن» یک واقعیت غیرقابل‌انکار است که نیازی به اطلاعات خاص ندارد (به طور نمونه: ترور شهید فخری‌زاده کمتر از یکسال از شهادت حاج قاسم و ترور شهید رضی کمتر از یکماه از ترور سرداران نیروی قدس در سوریه) و هم شجاعت مسئولان نظامی کشوری که «دائماً در حال درگیری با استکبار و تحمل هزینه‌های مختلف آن است و توانسته‌ با تشکیل محور مقاومت، اسرائیل را از چند جهت تحت فشار بگذارد»، غیرقابل نفی است. 🔹در واقع اگر ترس و خوفی هم وجود دارد، صرفاً «وصف اخلاقی برای چند شخص» نیست بلکه مولودِ محاسبات متداول و «وصفی برای یک نظام عقلانیت» است که می‌تواند شجاعت فردی را نیز از طریق استدلال‌های خود، به بی‌عملی منتهی کند. یعنی همان چالشی که نقش اصلی را در «پذیرش قطعنامه» و نوشیدن توسط امام راحل داشت و بدلیل عدم تمرکز نخبگان حوزه و دانشگاه بر یافتن پادزهر، آثار سوء آن همچنان ادامه دارد. 🔶 امروز نیز کارشناسی مرسوم نظامی، به «نیفتادن در دام و تله اسرائیل برای ورود ایران به جنگ» استناد می‌کند؛ اما: ✔️اولا اگر پاسخ سخت ایران به ترورها و جنایات اسرائیل، نقشه دشمن برای افتادن در تله او (جنگ با ایران) بود، به طریق اولی این اتفاق باید در نحوه پاسخ او به حمله‌های حزب‌الله لبنان، انصارالله یمن و مقاومت عراق مشاهده می‌شد؛ خصوصاً با توجه به این‌که جنگ با این گروه‌ها در مقایسه با جنگ با ایران، برای آن رژیم بسیار آسان‌تر است. اما ضربه کاریِ طوفان‌الاقصی باعث شده تا اسرائیل توانایی باز کردن جبهه جدید جنگ با گروه‌های فوق را نداشته باشد؛ چه برسد به ایران. پس اساساً بهترین زمان برای پاسخ سخت، اکنون است که اسرائیل عملاً دچار چنین محذورات بزرگی شده و الا پاسخ سخت پس از پایان جنگ غزه، اتفاقا خطر آغاز جنگ جدید را افزایش می‌دهد. ✔️ثانیاً بازدارندگی در برابر ترورها بالاخره باید از نقطه‌ای آغاز شود و الا با استدلال مرسوم، هیچگاه به دوران این بازدارندگی نخواهیم رسید چون همواره در پاسخ، خطر ورود به جنگ وجود دارد. ✔️ثالثاً زخم کهنه در افکار عمومی نسبت به مساله انتقام را نمی‌توان با ارجاع به دستاوردهای بلندمدت یا عملیات‌های سرّی ِفاقد بازدارندگی، درمان کرد و الا اقناع و اتحاد بدنه انقلابی ضربه‌پذیر خواهد شد. 🔷 تله‌ی اصلی، محاسبات_متداول است و نه نقشه اسرائیل برای وارد کردن ایران به جنگ! پس باید تمام توان تصمیم‌گیران بر «فاصله گرفتن از محاسبات کارشناسی متداول (مادی) در کمّ و کیف پاسخ» متمرکز شود؛ به نحوی که هم موجب ترمیم زخم کهنه در افکار عمومی شده و هم باعث بازدارندگی در مقابل ترورها شود. به عنوان نمونه، پایگاه‌های دخیل در هدایت و پشتیبانی ِ ترورهای اخیر (با جهاد تبیین از سوی دستگاه اطلاعاتی و افشای مستند این پایگاه‌ها) می‌توانند با تمرکز بر تلفات انسانی بالا، هدف حمله قرار گیرند.✍حسینیه اندیشه https://eitaa.com/joinchat/2855273059C4c56e6cea7