گفت: میری جبهه مامان جون، کِی می‌آی؟  گفت: ان‌شاءالله شب عروسی دختر خاله میام. گفت: دختر خاله که ۱۶ سالشه. کو تا عروسیش؟! رفت جبهه؛ دقیقاً ۱۱ سال بعد، شب عروسی دختر خاله، استخوانهای مفقودش اومد! 🏴‹ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ