لحظه‌ها را دریابیم تا اذان نمانده جز چند نفسی صدایش کن .. خدا را چه دیدی .. شاید شد.. شاید پگاهِ این نیمه‌ی ماه چشم‌های تاریك ما روشن شد به نور چشم‌های چشم‌به‌راهِ او !.. یادت باشد.. من و تو اگر منتظریم .. او مضطر و منتظر است .. شاید به مثل همچین سحری به یك قطره‌ی اشك .. به یك سوزِ آه .. آمدن گرفت تنها پناه !