🔻عملیات طریق القدس عملیات طریق القدس شروع شد،دو برادرم به همراه عمویم در عملیات حضور داشتند.عمویم تعریف می‌کرد:از رو‌به‌رو گلوله و از بالای سرمان باران می‌آمد و زیر پایمان پر آب بود.شبی سیاه و ظلمانی.عملیات ما با فرماندهی زمان بود،خدا را شکر بستان آزاد شد. طی این عملیات، زمان متوجه شهادت هرمز می‌شود و خودش را بالای سر او می‌رساند. به گفته همرزمانش در حالی که او را در آغوش گرفته بود می‌گفت: خدایا شهید ما را بپذیر. خدایا خوشحالم که برادرم در راه دینت و در راه وطن به شهادت رسیده است.زمان، هرمز را رها می‌کند و به جلو می‌رود. یکی دو ساعت بعد زمان هم بر اثر شلیک توپ با دهان باز در حال گفتن ذکر لااله الا الله به شهادت می‌رسد. عمویم که همیشه عادت داشت زمان و هرمز را به بچه‌هایم خطاب کند. بعد از بازگشت این‌طور بازگو می‌کرد: که من بعد از اینکه فضای عملیات کمی آرام شد به دنبال بچه‌هایم می‌گشتم. در آن شب طوفانی و سیاه صدای ناله‌های هرمز را می‌شنیدم ولی نمی‌توانستم تشخیص دهم که کجاست؟عملیات سختی بود خیلی هم شهید دادیم. در نهایت اینکه عمویم از شهادت هرمز که علاوه‌بر اینکه برادرزاده‌اش بود داماد او هم بود مطلع می‌شود اما به خاطر اینکه زمان را بلافاصله بعد از اصابت توپ به اهواز منتقل کرده بودند اصلا متوجه شهادت زمان نشده بود. دو روز قبل از هرمز پیکر زمان را آوردند.هرمز جزء شهدایی بود که بعدا که شرایط کمی مساعد شد پیکرشان جمع‌آوری می‌شد که تا تشخیص بدهند متعلق به کدام شهر است کمی طول می‌کشد.زمان را به همراه شهیدان کامران سبزی زاده،سید احمد صالحی،نورمحمد مولایی که اهل افغانستان بود و درهمین شهر زندگی می‌کرده برای تشییع آوردند. عمویم خودش را به شهر رسانده بود تا خبر شهادت هرمز را به ما بدهد که با مراسم تشییع پیکر زمان مواجه می‌شود 📌راوی: خانم اشرف محمودی(خواهر شهیدان هرمز و زمان محمودی) ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🕊 🕊 🕊 (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman