🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت ششم ✨ابن سیار لختی به همسفر درشت جثه اش خیره شد و سری به تاسف تکان داد. _در بغداد چه داری؟ _وضعم چندان بدک نیست. در این شهر درندشت و هفتاد و دو ملت، استادی دارم که پیش از این، چند سالی را نزدش درس خوانده ام. _پس خجالت را کنار بگذار و بگو پاک مفلسی. کم کم داشت از تو خوشم می آمد. _زود قضاوت نکن. همه را نگفته ام. راستش یکی را دارم که به نظرم بعید است او را خوب بشناسی. قدرت و نفوذ فوق العاده ای دارد. همه بغداد برای او عددی نیست. لبخند به لبان بازرگان بازگشت. _من خیلی از کله گنده ها و سرشناس ها را می شناسم. نامش چیست؟ بگو تا بگویم. دعبل از نزدیک به طبیب چشم دوخت. _نام مبارکش، رب العالمین است. واقعا او را می شناسی که ثروت را تنها در درهم و دینار می بینی؟ من در سال های سمنگان سعی کردم به مردم ستم نکنم و خدایم را از دست ندهم. ضرر کرده ام؟ طبیب، شگفت زده، از حرکت بازایستاد و به آنچه شنیده بود فکر کرد. بعد دوباره اسب کهرش را هی زد و خود را به دعبل رساند. _اگر در سرودن ترانه مهارتی داری و پی کاری می گردی می توانم تو را به ابراهیم موصلی معرفی کنم. بزرگترین موسیقی دان بغداد است. ندیم هارون است. من طبیب دخترکان مُطرب او هستم. _راضی به زحمت تو نیستم برادر. استاد من نیز با برمکیان و هارون، نشست و برخاست دارد. به صریع الغوانی شهرت دارد. _می شناسمش. از شاعران دربار است. به استادت نرفته ای! او که سکه های طلا را خوب بو می کشد و بر آن چنگ می اندازد! پس از او چه آموخته ای! _هارون به استادم گفته بود که مرا به دیدارش ببرد. استاد بیچاره ام موفق به کشاندنم به دربار نشد. زیاد که اصرار کرد، گریختم و به خراسان نزد عباس بن علی رفتم که از خویشانم است. این عباس بن علی همان است که والی نیشابور بود. در مذهب ما،خدمت کردن به فرمانروایان غاصب و ستم پیشه، جنایت و تباهی است. امیدوارم آب ها از آسیاب افتاده باشد و دیگر کسی از درباریان، مرا به خاطر نیاورد و سراغم را نگیرد! ازدحام و هیاهوی بیرون حصار، به روی کاروان آغوش می گشود. بوی خوش هیزم مشتعل و نان تازه و کباب می آمد. _تو براستی یا مَشاعرت را از دست داده ای یا آنقدر عاقل و باایمانی که یکی مثل من نمی تواند از کارهایت سردرآورد. درست در زمانه ای که همه برای رسیدن به دربار عباسی، به هر کاری دست می زنند، تو به آن پشت پا زده ای؟ راست گفته اند که جوانی، شعبه ای از شوریدگی است! شاید از عیسویان تارک دنیایی؟ اما نه. من که بارها نماز خواندنت را دیده ام. ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5