🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت نوزدهم ✨توی مدرسی از یک مدرسه بزرگ، دعبل تاریخ شعر عرب را درس می گفت. سی نفری از جوانان مقابلش نشسته بودند و یادداشت می کردند. ثقیف نیز در جمع شان بود. درس که تمام شد، دعبل کتاب را بست و روی دو کتاب دیگر گذاشت. _یادتان نرود که خود را به آزادگی و راستی عادت دهید. به مذاق حق و حقیقت بسرایید، نه به طمع صله و درهم و دینار. کاری از این پلیدتر نیست که مکارمی را به خبیثی ببندید که نسبتی با آن ندارد. بدترین نوع کذب است. این همان خودفروشی است، اما با کلمات موزون و خیال انگیز. طبع لطیف و خداداد را خرج خدا کنید وگرنه مغبون خواهید شد. ثقیف کتاب ها را برداشت و راه افتادند. از مدرسه بیرون آمدند. از خیابانی اصلی سر در آوردند که در دو طرف تا دور دست ها ادامه پیدا می کرد. رفتند تا به یک میوه فروشی رسیدند. گاری کهنه ای کنارش ایستاده بود. صاحبش کدوتنبل های توی آن را خالی می کرد. الاغ گاری، برگ های چغندری را که جلویش ریخته بود به دهان می کشید. اسب سواران و پیاده ها در رفت و آمد بودند. شرطه ها آن دورها، روی پل قدم می زدند. دورتر از پل، عمارت هایی پلکانی بود که انگار از سر و کول هم بالا رفته بودند. عصر روشنی بود و باران ریزی می بارید. آسمان مثل مرمری درخشان بود با نقش بال های پرنده ای در حال پرواز. دعبل کدوی بزرگی برداشت و از ثقیف که لباس مرتبی به تن داشت پرسید: ثمن بلد است قلیه کدو بپزد؟ ثقیف دنبال کلمه هایی مناسب گشت. _تویش می ریزند لوبیا، تویش می ریزند دارچین؟ همین؟ _پس بلد است. خوب شد. _بلد هست. بله. خوب شد. شما دوست دارید همین قلیه؟ دعبل سر تکان داد و وارد میوه فروشی شد. میوه فروش که مردی پُرمو و چشم ریز بود و بوی تند عرقش، آزار دهنده بود، کدو را از دست دعبل گرفت و توی سینی ترازو که از بندهایی چرمی آویخته بود غلتاند. توی سینی دیگر یک سنگ بزرگ و دو سنگ کوچک گذاشت. کفه ها برابر ایستادند. _خوش آمدی برادر! کدو گرچه طبع سردی دارد، اما ملایم ومُلیّن و خلط آور و ضد عطش است. دافع اَخلاط خونی است. برای بَرَص و بواسیر و زخم مثانه و یرقان و اسهال و صفرا و واریس، نافع است. برای رنگ و لعاب چهره، عالی است! تا می توانی به همسران و کنیزان و غلامانت بخوران. اگر چیزی تهش نماند، غصه نخور، تخمه اش را بخور، برای انگل مفید است. بلند و تمسخر آمیز خندید و دندان های زردش را آشکار کرد. دعبل گفت: تو خودت کجایش را می خوری که چنین پُر پشم و مویی؟ لابد پوستش را! ادامه دارد... 🌹 【با ما همراه باشید】👇 💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5