چه چيزى مرا آرام مى كند؟ آيا دنيا با اين همه زيبايى و بزرگى، مى تواند به من آرامش دهد؟ من افراد زيادى را ديده ام كه غرق در ثروت و خوشى بوده اند و سرانجام به پوچى رسيده اند. بارها در خبرها خوانده ام كه ثروتمندان دست به خودكشى زده اند، كسانى را ديده ام كه ثروت زيادى دارند ولى قلبشان بى قرار است، آنان از خود مى پرسند: "اين زندگى با اين همه خوشى، چه معنايى دارد؟ خاصيّت آن چيست؟". آنان اسير زندگى يكنواخت شده اند و گمشده اى دارند، نمى دانند چه مى خواهند، عمرى به دنبال دنيا بوده اند، اكنون كه به آن رسيده اند و آن را در آغوش كشيده اند، آن را پوچ مى يابند. آنان مى دانند كه سرانجام بايد تن به مرگ و جدايى بدهند. از طرف ديگر، فقيران نيز گرفتار دردِ ندارى هستند، من نمى توانم بگويم كدام درد سخت تر است؟ دردِ فقر يا درد پوچى؟ كسى كه حس پوچى او را فرا مى گيرد، چه كند؟ دنيا ديگر براى او جذّابيّتى ندارد، همه چيز براى او تكرارى است، همه لذّت ها را تجربه كرده است و از آن خسته شده است. اين طبيعت انسان است كه از تكرار، خسته مى شود. دنيا براى او چيزى جز تكرار نيست و اين چه حسّ بدى است! چنين انسانى با همه وجود از خودش مى پرسد: "اين دنيا براى چيست؟ سرانجام اين لذّت ها چيست؟". چقدر قصّه انسان عجيب است، ابتدا شيفته دنيا مى شود، همه جوانى و همّت خود را در راه به دست آوردن دنيا، صرف مى كند، وقتى به دنيا مى رسد، چند روزى خوش است، امّا بعد از مدّتى، ديگر ثروت دنيا برايش جذّابيّت ندارد، حسّ پوچى از درون، او را مى خورد، دردى كه درمانش را نمى داند. ديگران كه زندگى او را مى بينند، به حال او غبطه مى خورند امّا نمى دانند كه او اسير درد بزرگى شده است، دردى كه زاييده ثروت دنياست. 🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃 (ع) eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59