جی خیلی عیاق و در کارش خیلی جدی و سختگیر بود.
در عملیات کربلای ۱ هیچ گونه مسئولیتی نداشت، ولی این باعث نشده بود که دست از کارزار بردارد. او (جواد صراف) از افراد همیشه حاضر در میدان نبرد بود. در گرمای تیر ماه سال ۶۵ و در ظهر عملیات کربلای یک، او را روی تپههای قلاویزان دیدم که با تنی خاکآلود، در حالی که عرق از سر و رویش جاری بود، غوغایی دیدنی به پا کرده بود. یک انگشتری عقیق داشتم که خیلی نظرش را جلب کرده بود. لذا بنا شد انگشترهایمان را با هم عوض کنیم. پس از گذشت سالها وقتی به آن انگشتر نگاه میکنم، خاطرهٔ شجاعتها و رشادتهای آن بزرگمرد در نظرم تجسم مییابد. در عملیات کربلای ۵ فرماندهی گردان شهادت را بر عهده داشت. در حین عملیات از جهت کمبود مهمات احتمال میدهد که برای نیروهایش مشکلی پیش بیاید؛ لذا با تویوتا برای رساندن مهمات حرکت میکند. در راه بازگشت، هدف تیر بعثیان کافر قرار میگیرد و خون سرخش، خاک گرم شلمچه را رنگین میسازد.
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
eitaa.com/shohadasafadasht