خودمونیم رفقا تو خواب بودیم یک دروازه ای برای شهادت باز شد و صدر زاده ها زرنگی کردند و راهی شدند... آن موقع خواب بودیم و جالبه که هنوز هم خوابیم! یکی هم نیست یه پارچ آب سرد بریزه رومون بیدارشیم! جا داره از این غصه جون بدیم.
ای کاش می شد همه حرف های دل را بیرون ریخت!
#دل_گویه