(108) ✍️ خاطراتی کوتاه از خورشید همیشه فروزان نینوای هویزه شهیدسیدمحمدحسین علم الهدی 🔹 یک ساعت تا اذان صبح مانده بود. تازه از شبیخون برگشته بودیم. به نگهبان سپرد نیم ساعت بعد بیدارم کن. خودم نیم ساعت بعد صدایش کردم. فوری بلند شد. گفتم: وقت خوابه. الان بخواب. گفت این خوبیها را در حق خودت بکن! 🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh