💫یادی از سردار شهید حاج محمد ابراهیمی 💫
🌷بهاتفاق حاجمحمـد برای پیگیری کارها سوار قایق شدیم و از ساحل فاو به سمت ساحل ایران حرکت کردیم. وسط اروند، موتور قایق خاموش شد. هر چه با موتور قایق ور رفتیم، روشن نشد. پارو هم در قایق نبود. در شب تاریک، وسط رود خروشان و آتشی که از دو سمت روی اروند رد و بدل میشد گیر افتاده بودیم. هیچ آرامشی در آن زمان و مکان وجود نداشت جز حاجمحمـد. به حاجمحمـد نگاه کردم، مثل همیشه لبخند به لب داشت و آرامش در رفتارش موج میزد. گفتم: حاجمحمـد وقت شه یه توسل پیدا کنی!
خندید و توسلی پیدا کرد. خود را به خدا سپردیم. قایق با جریان آب به سمت ساحل حرکت میکرد، فقط نمیدانستیم به سمت ساحل ایران میرود یا عراق. آرامش و طمأنینه حاجمحمـد در آن شرایط عجیب جنگی و پراسترس، آرامم میکرد. تاریکی محض بود و ما مسافر امواجی که نمیدانستیم ما را به چه سمت میبرد. بعد از ساعتی، امواج، قایق را به ساحل رساند. چولانهای کنار ساحل را گرفتیم و قایق را به خشکی کشیدیم. کمکم صدای نیروهایی که در ساحل بودند را شنیدیم، خدا را شکر همه صداها ایرانی بود.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید