⭐یادی از سردار شهید امان الله عباسی⭐ 🌷یکی از اقوام ما روبروی شاهچراغ نوار فروشی داشت. مدتی بود امان نوار های امام را جمع و تکثیر می کرد و کنار این بنده خدا می ایستاد و آرام می گفت: «نوار امام، نوار امام...» ساواک او را گرفته بود، حسابی هم از خجالتش در آمده و تا جا داشت کتکش زده بود. چند روزی هم مهمان ساواک بود که به واسطه یکی از آشنایان که در شهربانی بود رهایش کردیم. گفته بودند این سنی ندارد، چیزی نمی فهمد، گولش زدند، رهایش کرده بودند. بعد از انقلاب هم می نشست یک ساعت دو ساعت با منافق ها و گروهکی ها، جلو شاهچراغ بحث می کرد. می گفتم دادش سرت درد نمیگیره اینقدر با این ها سر و کله می زنی، اینها ارزش سر و کله زدن و بحث کردن هم ندارن؟ اما او کار خودش را می کرد و می گفت بلاخره یکی باید روبروی اینها بایستد.جنگ هم که شروع شد دیگر او را در شهر ندیدیم! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید