⭐️یادی از سردار شهید محمدرضا ایزدی ⭐️ 🌷سال 65 در منطقه فاو، براثر اصابت ترکش یکدست من قطع شد. پس از بهبودی به منطقه برگشتم. قبل از عملیات کربلای4 بود. در پادگان دستم کثیف شده بود، آن را به دیواره‌های سیمانی سکویی که جهت شستشو بود می‌کشیدم تا پاک شود و بعد آن را بشورم. دیدم یکی از دور فریاد می‌زند: مسلمان من اینجا هستم... نگاهم به سمت صدا رفت. رضا بود. درحالی‌که با سرعت به سمت من می‌دوید، می‌گفت: مگر رضا مرده است که دستت را با دیوار پاک‌کنی... من دستت را می‌شورم. چرا به سیمان و دیوار بکشی... تا به من رسید من را در آغوش کشید. خیلی قربان صدقه‌ام رفت. دستم را در دست خودش گرفت و تمیز با آب شست. گفت: کاکو حسین، خودم هستم، هر کاری داشتی صدای خودم بزن. هر وقت هم لباس‌هایت کثیف شد، خبرم بده، خودم میام برات می‌شورم. محبتی که نسبت به همه بچه های واحد تخریب داشت... 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید