⭐️یادی از سردار شهید محمدرضا ایزدی⭐️
🌷یکی از همرزمان برایم تعریف میکرد وقتی آقا رضا مسئول تخریب بود یکشب وقتی به اردوگاه میآید متوجه کثیفی محوطه میشود. روز بعد نیروهایش را به خط میکند و میگوید اینکه اردوگاه کثیف و بینظم است، به خاطر مدیریت من است، من اگر خوب مدیریت کرده بودم این وضع پیش نمیآمد. اول معاونش شهید سید شمسالدین غازی، بعد برادرش رسول و بعد هم خودش را با حرکات سخت ورزشی تنبیه کرد!
یک روز رضا به ما آموزش نگهبانی در شب داد. شب من نگهبان بودم. رضا آمد، گفتم رمز شب، نگفت و گفت من فلانی هستم... اجازه عبور ندادم. با من درگیر شد. من هم یک سنگ به سرش زدم و سرش را شکاندم. روز بعد منتظر توبیخ بودم. همه را به خط کردند. آقا رضا با سر باندپیچی شده آمد با خوشرویی من را در آغوش گرفت و بوسید. بعد هدیهای را که با خود آورده بود به من داد و گفت: من نیروی اینچنین میخواهم!
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید