رفتم کنار تخت و تابلو پائین آن خواندم دیدم نوشته است محمدحسین مهدی زاده سروستانی فرزند عبدالرضا. کنارش رفتم و ملاف را از روی صورتش کنار زدم. با تعجب گفتم دائی این چه کاریه می کنی. خوب چرا خبر ندادی که مجروح هستی!
با شرم گفت: ببین شغل پدر من کارگری هست. یک روز سر کار نرود زندگی اش می ماند. برادر هایم. دائی هایم. همه شغل های آزاد دارند. چرا مردم را به خاطر خودم از کار و زندگی بی اندازم و بخواهند هر روز این همه راه از سروستان به خاطر من به شیراز بیایند و برگردند.
#شهید_محمدحسین_مهدی_زاده#شهدای_فارس
🌹🌹🌹🌹🌹
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯhttp://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz