🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_شمس_الدین_غازی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_چهل_چهارم
🎙️به روایت محمد ترابی
دایی اصولاً برای خواهرزاده مزه ی متفاوتی دارد؛
اما دایی شمس الدین هم متفاوت بود. وقتی به سپیدان می آمد ، ازش جدا نمی شدیم .دورش حلقه میزدیم و هرگز دوست نداشتیم آن شب به پایان برسد و حتی خواب از ما فاصله میگرفت .
برایمان از خاطرات جبهه میگفت. بازی میکرد. شعبده انجام میداد و به خوبی مشغولمان میکرد و برای همین بسیار خوش می گذشت. وقتی هم به شیراز میرفتیم یکراست به خانه ی دایی شمس الدین میرفتیم و حتی یکبار نشد که جور دیگری اتفاق بیفتد و این موضوع شاید همه ی شیرازنشین های فامیل و خانواده را ناراحت میکرد. اما کارش نمیشد کرد دل آدرس میداد و چشم پیدا میکرد دایی استاد غافلگیری هم بود .یادم است اوایل سال هفتاد و پنج یکبار ساعت یک نصف شب ماشینی در کوچه خاموش شد، مادرم گفت صدای ماشین دایی است. درست بود وقتی به سپیدان می آمد هم به همه ی خواهر برادرها سر میزد و هم آنها را برای یک وعده هم که شده دور هم جمع میکرد. آن شب هم در را که باز کردیم یک جعبه سیب هل داد داخل حیاط و رفت به سراغ
دیگران.
محمد ضمن معرفی بچه های دایی گفت :نرگس دختر دایی
و فرزند ارشد او با یک روحانی ازدواج کرده و در قم است.
محمد هم که میشناسید دکترای داروسازی گرفته و مشغول به کار است.
علیرضا هم دانشجوست و در یکی از دانشگاه های تهران شیمی می خواند.
با آن که خواهرزاده ی حق شناس سید مدارک شایسته ای از خاندان غازی ،سلسله ی حسب و نسب آثار هنری روحیات و خلقیات باورها و ،اعتقادات خوابها و تعبیرها نذورات و فتوحات و کشف و کرامات آنها فراهم آورده است و اسناد و مدارک و خاطرات مربوط به دایی شهیدش را نیز با وسواس و حوصله به بایگانی کشیده است از دفتر شعر دایی خبر ندارد .چیزی که ما هم سخت به دنبال آن بودیم و به دلالت همسر شهید به یکی از همکاران داده شده که برنگردانده است و تنها قول چند شعرش را از همو گرفتیم تا کی به دست برسد و قدری از گلایه ی محمد به همین موضوع بر میگشت و این که بچه ها اندک همکاری با او در این راه نداشته اند .
هم باید گفت که من تنها یک نظر به دیدار سید شمس الدین غازی رسیدم آن هم به تأکید و توصیه ی جواد محبی که میگفت :حتماً خوشت میآید چون شاعر است و کار درست!
آن جذبه ی نگاه که محمد گفت در سخن حاج اکبر دهقان نیز گوشزد شد. من نیز در آن ملاقات کوتاه دیدم و هر چه از زیارت سید شمس الدین غازی در
خاطر دارم همان یک نگاه است ماهیچ ما نگاه!
#ادامه_دارد ..
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*