⭐️یادی از سردار شهید سید عبدالرضا سجادیان⭐️
🌹
قبل انقلاب به سربازی رفته بود. یکبار که به مرخصی آمده بود، در ساکش یک پتوی حولهای بود. لباسهایش را که شستم، این پتو را هم شستم. وقت نماز بود. در حیاط بودم. همین پتو را پهن کردم زیر پایم تا نماز بخوانم.
سید رضا آمد. محکم گفت: مادر چهکار میکنی؟
- نمیبینی، دارم نماز میخوانم!
- منظورم اینِ، چرا روی این پتو نماز میخوانی!
- تمیزِ مادر، تازه شستمش!
خندید و مهربان گفت: مادر منظورم به کثیفی و تمیزیاش نیست. این حق ما نیست. میدانی خون چند تا آدم فقیر را توی شیشه کردند تا این پتو را خریدند و به ما دادند. این مال ما نیست، دستت درد نکند شستیاش، اما این را میخواهم ببرم و به خودشان پس بدهم!
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید