#سیره_شهدا
🔰عروسی یکی از اقوام نزدیک بود. بهاتفاق خانواده مهـدی و برادر دیگرم شهید جمال به عروسی رفتیم.
به در منزلی که عروسی آنجا بود رسیدیم، دیدیم صداي ساز و آواز بلند است.
نه مهـدی پایش را داخل خانه گذاشت نه جمال، نه اجازه دادند زن و بچههایشان وارد شوند. گفتم:
چی شد آقا مهـدی؟
خیلی جدي گفت: اینجا جاي ما نیست!
صاحبمجلس خودش دنبال آنها آمد.
مهـدی با احترام گفت: اگر میتوانی زن و مرد را جدا کنی، سازوآواز را هم قطع کنی، ما هستیم، اگر هم نه که ما برمیگردیم!
صاحبمجلس به این راضی نشد،...
مهـدی و جمال هم از پشت در برگشتند!
یاد عروسی آقا مهـدی افتادم. وقت نماز که شد کمال و جمال همه را براي نماز جماعت در صف کردند و نماز جماعت به پا شد. بعد هم یک شام ساده به مهمانها داد، ساعت 11 شب هم مراسم تمام شد، بدون هیچ خرج اضافه یا ایجاد زمینه گناه براي کسی...
راوی :خواهر شهید
#شهیدان کمال و جمال و مهدی ظل انوار
#شهدای_فارس
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید