🌷اواخر آذرماه سال 1365 بود که بارندگی شدید و متوالی باعث سیل و آب گرفتگی شهرها و راه های استان فارس شد. آن شب بارانی در خانه مان در سروستان بودیم که امیر با سر و روی خیس وارد خانه شد. هر وقت از جبهه می آمد روز به سروستان می رسید نه این موقع، با تعجب از آمدن این موقع جریان را پرسیدیم. گفت: رودخانه خشک شیراز طغیان کرده بود. آب روی پل فسا سر ریز کرده بود و ماشین ها متوقف شده بودند. خودم را به آب زدم تا با هدایت ماشین ها از روی پل راه را باز کنم! صبح زود برای کمک مردم سیل زده رفت. شهرداری با بیل لودر مردم را از آب عبور می داد، امیرباز خودش را به آب انداخته بودومردم را از خانه هایشان سواربیل لودرمی کرد.به خاطر بارندگی خیلی از مسافران ﺩﺭﺟﺎﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.امیر آن مسافران را جمع و درمساجدو مدارس سروستان اسکان داد، بعد ازفرمانداری مقدار زیادی آرد تهیه کرده و از نانوایی ها خواست تابرای این درراه مانده ها نان رایگان پخت کنند. بعد هم به قبرستان سروستان رفت تا قبرهایی که در اثر بارندگی تخریب شده بودند را درست کند... چند روزی که برای خداحافظی از جبهه به شهر برگشته بود، همه وجودش را صرف خدمت به مردم کرد. آخرین روزهای زندگی اش بود، چند روز بعد در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید و سال ها مفقود بود. از مجموعه برشی از کتاب 🌹🌷🌹 ( امیر) مهدی زاده سروستانی 🌺🌹🌺🌹 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ *** : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75