🌷در بین بچه‌هایی که به مسجد می‌آمدند، حبیب بیش از همه اهل بکاء و گریه بود. شب جمعه‌ای بود، مراسم دعای کمیل بود و طبق معمول گریه حبیب بلند... در دعای کمیل من داستانی از حضرت موسی(ص) نقل کردم که در زمان حضرت خشکسالی شد و باران کم آمد. حضرت موسی و عده‌ای از ﻣﺮﺩﻡ دعا کردند،ﻭﻟﻲ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﻧﺸﺪ. عده‌ای گفتند چرا باران نیامد! و ﺑﻌﺪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﮔﻨﺎﻫﻜﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﺟﻤﻊ ﺑﻮﺩﻩ و ﺳﺒﺐ ﻗﻂﻊ ﺭﺣﻤﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ اﻭ ﺭا ﮔﻔﺘﻢ و اﺩاﻣﻪ ﻣﺎﺟﺮا .... دعای کمیل تمام شد. سراغ حبیب را گرفتم. گفتند: تا شما گفتید که به خاطر حضور آن گناهکار دعای موسی مستجاب نمی‌شود، حبیب بلند شد و رفت! دنبال حبیب فرستادم. به شاهچراغ رفته بود. او را آوردند. گفتم: چرا رفتی؟ سر به زیر گفت: من آدم گنهکاری هستم، خواستم بودنم مانع اجابت دعای شما و این جمع نشود! بعد از آن هر وقت مراسم دعا بود، قبلش رو به حبیب می‌گفتم اگر اسم گناهکار آمد، شما جمع را ترک نکنید، همین جا بشینید، خطابم به شما نیست!! (برشی از کتاب قلب های آرام) حبیب روزی طلب 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید