نکاتی ازکتاب افتاب درحجاب
پیامبر در سفر بود.
وقتی که بازگشت...
یکراست به خانه زهرا وارد شد.
حتی بیش از ستردن گرد و غبار سفر...
از دست و پا و صورت و سر.
پدر و مادرت گفتند
که برای نامگذاری عزیزمان...
چشم انتظار بازگشت شما بودهایم!
پیامبر تو را چون جان شیرین
در آغوش فشرد.
بر گوشهلبهای خندانت...
بوسه زد و گفت:
«نامگذاری این عزیز...
کار خود خداست.
من چشم انتظار اسم آسمانی او میمانم.»
بلافاصله جبریل آمد
و در حالی که اشک در چشمهایش
حلقه زده بود...
اسم زینب را برای تو از آسمان آورد.
ای زینب پدر!
ای درخت زیبای معطّر!
💐ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار مبارک باد 💐
📘کتاب آفتاب در حجاب، سید مهدی شجاعی
#کانون_خدمت_رضوی_شمس_الشموس
#خادمیاران_رضوی
#خدمت_امام_رضایی
#همه_خادم_الرضا_ییم