🌹 خطبه ۱۳۱ تا خطبه ۱۲۹ ┄═❁✦❀•◦•◦•🌹•◦•◦•❀✦❁═┄ 📜 : (این خطبه در منبر کوفه ایراد شد و به خطبه «منبریه» معروف است، که‌ در آن علل پذیرش حکومت و صفات یک رهبر عادل را بیان می دارد.) 1️⃣ علل نكوهش كوفيان ♦️ای مردم رنگارنگ و دل های پريشان و پراکنده که بدن هايشان حاضر و عقل هايشان از آنها غايب و دور است. من شما را به سوی حق می کشانم، امّا چونان بزغاله هايی که از غرّش شير فرار کنند می گريزيد. هيهات که با شما بتوانم تاريکی را از چهره عدالت بزدايم و کجی ها را که در حق راه يافته راست نمايم. 2️⃣ فلسفه حكومت اسلامی ♦️ خدايا تو می دانی که جنگ و درگيریِ ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنيا و ثروت نبود، بلکه می خواستيم نشانه های حق و دين تو را به جايگاه خويش بازگردانيم و در سرزمين های تو اصلاح را ظاهر کنيم تا بندگان ستمديده ات در امن و امان زندگی کنند و قوانين و مقرّرات فراموش شده تو بار ديگر اجراء گردد. 3️⃣ شرائط رهبر اسلامی ♦️خدايا! من نخستين کسی هستم که به تو روی آورد و دعوت تو را شنيد و اجابت کرد؛ در نماز کسی از من جز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پيشی نگرفت؛ همانا شما دانستيد که سزاوار نيست بخيل بر ناموس و جان و غنيمت ها و احکام مسلمين، ولايت و رهبری يابد و امامت مسلمين را عهده دار شود، تا در اموال آنها حريص گردد و نادان نيز لياقت رهبری ندارد تا با نادانی خود مسلمانان را به گمراهی کشاند و ستمکار نيز نمی تواند رهبر مردم باشد، که با ستم حقِّ مردم را غصب و عطاهای آنان را قطع کند و نه کسی که در تقسيم بيت المال عدالت ندارد، زيرا در اموال و ثروت آنان حيف و ميل می کند و گروهی را بر گروهی مقدّم می دارد و رشوه خوار در قضاوت نمی تواند امام باشد، زيرا برای داوری با رشوه گرفتن حقوق مردم را پايمال و حق را به صاحبان آن نمی رساند و آنکس که سنّت پيامبر(صلی الله علیه و آله) را ضايع می کند، لياقت رهبری ندارد زيرا که امّت اسلامی را به هلاکت می کشاند. ┄═❁✦❀•◦•◦•🌹•◦•◦•❀✦❁═┄ 📜 : (در سال ۳۰ هجری وقتی که عثمان، حضرت اباذر را‌ به بیابان خشک ربذه تبعید می کرد، فرمانی صادر کرد که کسی حق ندارد او را بدرقه کند. امام علیه السلام و فرزندانش اعتنایی به آن نکرده و اباذر را بدرقه کردند. ایشان هنگام بدرقه او فرمود: ) 🔹 خداگرايی در مبارزه با ستمگران ♦️ای اباذر! همانا تو برای خدا به خشم آمدی، پس اميد به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی، اين مردم برای دنيای خود از تو ترسيدند و تو بر دين خويش از آنان ترسيدی، پس دنيا را که به خاطر آن از تو ترسيدند به خودشان واگذار و با دين خود که برای آن ترسيدی از اين مردم بگريز. اين دنياپرستان چه محتاجند به آنچه که تو آنان را از آن ترساندی و چه بی نيازی از آنچه آنان تو را منع کردند. و به زودی خواهی يافت که چه کسی فردا سود می برد و چه کسی بر او بيشتر حسد می ورزند؟ اگر آسمان و زمين درهای خود را بر روی بنده ای ببندند و او از خدا بترسد، خداوند راه نجاتی از ميان آن دو برای او خواهد گشود. آرامش خود را تنها در حق جستجو کن و جز باطل چيزی تو را به وحشت نيندازد. اگر تو دنيای اين مردم را می پذيرفتی تو را دوست داشتند و اگر سهمی از آن برمی گرفتی دست از تو بر می داشتند. ┄═❁✦❀•◦•◦•🌹•◦•◦•❀✦❁═┄