#خاطرات
#اجتماعی
✅می رفت گلزار شهدا
وقتی می خواستیم برویم مأموریت، اول صدقه می داد. بعد قرآن را بازمی کرد و یک سوره می خواند؛ با ترجمه اش. بعدش برنامه ی سفر راتوضیح می داد و می گفت که چه کارهایی داریم ؛ چه کارهایی مشترک است و چه کارهایی انفرادی. وقت آزادمان را هم می گفت.
وارد شهر که می شدیم، اول می رفت گلزار شهدا، فاتحه می خواند. بعدمی رفت سراغ خانواده ی شهدا. با آنها صحبت می کرد و درد دلشان را گوش می کرد. مشکلاتشان را می پرسید و گاهی یادداشت می کرد، که اگربتواند، حل کند. بعد می رفتیم سراغ مأموریتمان.
📚یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 92
💠کانال سیره شهدا💠
🆔
@sirehyshohada