....پرندگان کوچکی 🔶خاطره ای از زبان آیت الله محمد حسن رمزی طبسی رضوان الله تعالی علیه: دریکی ازسفرهای پیاده از نجف اشرف به کربلا درایام اربعین شاهد صحنه ای عجیبی بودم. . 🔶درصحرای کربلا در حالی که آرامش خاصی حاکم بود ومن آرام آرام طی طریق میکردم، ناگهان صدای ظریفي و با حالت خاصی به این مضمون (وای حسین کشته شد!!!) جلب توجّهم نمود، درحالی که تعجب میکردم و دنبال منشأ صدا میگشتم، این صدا مکرر از اطراف شنیده میشد، تعجبم زمانی زیادتر شد که دیدم پرندگان کوچکی که از اطراف پرواز میکرده و به جای دیگر مینشستند و این صدا را (وای حسین کشته شد)تکرارمیکردند... . 🔶️حضرت آیت الله سیدان(حفظه الله) پس از شنیدن این خاطره به ایشان فرمودند: اتفاقاً من هم شاهد چنین صحنه ای بودم اما چون احساس میکردم شاید تخیّل این حقير باشد که صدای این پرنده را چنین میشنوم زیاد اهمیت ندادم و موضوع را به کسی نقل نکردم، خدا را شکرمیکنم که این موضوع برایم قطعی شد.. . 🔶آیت الله آزاد قزوینی (رحمه الله تعالی)میفرمود: شبی خدمت مرحوم آیت‌الله العظمی سید محمود شاهرودی بودم، ایشان مرا برای شام دعوت کرد، پس از صرف شام از من پرسید: فردا کجا می‌روی؟ عرض کردم: قصد دارم پیاده به کربلا بروم. گفتند: اینقدر پیاده کربلا رفتی، آیا در بیابان چیز خاص و غیر طبیعی ندیدی و یا نشنیدی؟ گفتم نه. هر چه مردم می‌بینند یا می‌شنوند من هم می‌بینم و می‌شنوم. . 🔶ایشان گفتند: اگر فردا کربلا رفتی، در بین راه بیابانی است به نام «ابوالهدمه»، هیچ آبی در آن وجود ندارد. در آن بیابان یک ساعت به غروب آفتاب، در زیر بوته‌های بلند، خوب نگاه کن، ببین چه می‌بینی و چه می‌شنوی! . 🔶فردا با پسرم به سمت کربلا حرکت کردیم و به بیابان «ابوالهدمه» رسیدیم و مدتی منتظر شدیم تا سفارش استادم را انجام دهم. ناگهان نزدیک غروب آفتاب، مرغ‌های زیادی را دیدم که از گنجشک‌ بزرگتر بودند و از بوته‌ها بیرون می‌آمدند، حجاب از گوش‌هایم کنار رفت و شنیدم این مرغ‌ها فریاد می‌زدند: «وای حسین کشته شد». . . 🔶گروه دیگری به زبان عربی می‌گفتند: «وای حسین قدقُتِل». موقع غروب آفتاب ناله‌های مرغ‌‌ها به پایان رسید و من با پسرم به سمت کربلا حرکت کردیم. وقتی از کربلا برگشتم و خدمت مرحوم آیت‌الله العظمی شاهرودی رسیدم و جریان را گفتم ایشان به گریه افتادند. کانال سیره علما @sireolama