چند رباعی نذر حضرت مسلم(سلام الله علیه) تاریکی شهر شام آئین را دید بر پشت، نشان خنجر کین را دید در پیمانه، که چون دلش خونین گشت تصویری از آن قیام خونین را دید *** پیمانه از آن مستی لب‌ها نوشید یک جرعه دو جرعه نه، که دریا نوشید هرچند لب تو تشنه بود، آب نخورد یک جرعه از آن راز عطش را نوشید *** شد آینه‌ای بر آن دو چشم تر، آب خون گشت دل و، امید او نقش برآب تصویر زلال تشنگی جاری شد خون از لب او چو گشت جاری در آب *** ظلمتكده اى است كوفه، چون شام بوَد با اين همه، دل به يادت آرام بوَد سرمستى ام از باده عشق است و عطش معراج من، افتادن از اين بام بوَد! عرفه 1380