دوباره فکرمْ دچارِ سندرُمِ زمانِ بی‌قرار شده است؛ مثل آن روزها که هر دقیقه از نبودنتْ برایم سختْ دیر می‌گذشت. نمی‌دانستم قوه‌ی ساعتم ضعیف شده است؛ بروم ساعت سازی یا قوه‌ی قلبمْ که بروم دکتر قلب. عجیب سر در گُم بودم؛ با اینکه تبریزی نبودم. یکریز تب داشتم. @snn313