نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفت خدا را یاد کرد از خلقت انسان برایم گفت «الم اعهد الیکم یا بنی آدم» برایم خواند از آن عهدی که آدم بست، _آن پیمان_ برایم گفت برایم یک به یک تاریخ انسان را ورق می‌زد به یاد نوح بود از کشتی و طوفان برایم گفت به ابراهیم و موسی و به اِل‌یاسین سلامی کرد به نور حق پناه آورد و از شیطان برایم گفت «محبت زنده زنده دفن شد با دختران در خاک» زمین را زیر و رو کرد از غم پنهان برایم گفت سپس «إنّ الذین آمنوا» را بر زبان آورد نگاهی سوی مولا کرد از ایمان برایم گفت مرا خوف و رجای حرف هایش جذب خود می‌کرد که آیه آیه از تکویر و الرحمان برایم گفت هزار و چندصد سال است در دل حرف ها دارد شکایت کرد و از عِصیان و از نِسیان برایم گفت سراسر شوق بودم سِیر در آیات عالم را سراپا گوش بودم آنچه را قرآن برایم گفت @sobhetazedam