📖کتاب داستانی دام تکفیر «قسمت۵» 💢آغاز یک وهابی 🌃شب بعد دوباره به کلاس واجبات رفتم. جلسه آن شب در مورد نواقض اسلام بود و ابوبکر شروع کرد به صحبت کردن در مورد: شرک در عبادت، قرار دادن واسطه برای دعا، طلب شفاعت، تمسخر دین، تکفیر نکردن کافر (غير وهابی)، اعتقاد به بودن دینی بهتر از اسلام و ...، وجود این موارد در عقیده شخص، حتی با داشتن شروط لااله الاالله هم باعث کفر می شد و برای هر کدام از حرف هایش هم دلیلی از آیات، احادیث و وضع جامعه می آورد که بیشتر تأثیر گذار باشد و مخالفت با آیه قرآن یا حدیث را هم کفر معرفی می کرد. موقع برگشتن، امجد گفت: «کار مسجد که تمام شده است، نمیخواهی سر کار برگردی؟ تنهایی کارها برایم سخت است.» گفتم قرارمان که یادت نرفته؟ من باید بروم سربازی👮‍♀️، اگر کارها سخت است، یکی از بچه های مسجد را برای کمک پیش خودت ببر که ثوابی هم کرده باشی. امجد: «می دانم چه قراری با هم گذاشتیم، من مثل برادرم دوستت دارم این را گفتم چون نمی خواهم سربازی بروی. پرسیدم چرا نروم؟ امجد: «مگر نمی دانی سربازی رفتن کفره؟ چه طور می خواهی بروی سربازی؟» گفتم این دیگر از آن حرف هاست!😳😳😳😳 چه طور سربازی کفره؟ مگر نشنیدی که رسول خدا(ص) می فرماید: «یک شب نگهبانی در راه خدا بهتر از دنیا و هر آنچه در آن است.» یا این که می فرمایند: «یک شب نگهبانی در راه خدا مانند نماز و روزه است که در هزار شبانه روز انجام می شود.» امجد گفت: «آن برای سربازی است که در حکومت اسلامی نگهبانی بدهد نه حکومت طاغوت، به خدا از چند نفر از ماموستاهای وهابی سؤال کردم همه گفته اند سربازی برای حکومت ایران کفره، برای یاد گرفتن همين چیزها است که به این کلاس ها آمدیم، جلسه آخر قرار است در مورد طاغوت بحث بشود اگر هم خواستی فردا با هم می رویم و از چند نفر از باسوادهای سلفی سؤال می کنیم.» 🔻آن شب فکر کردن به حرف های امجد نگذاشت تا صبح بخوابم و فردا با امجد پیش ناصر پیری که به گفته امجد آدم باسوادی بود، رفتیم و جریان را برایش توضیح دادیم. ناصر🧔🏼: «اگر حتی نیت سربازی کردن هم کردی استغفار کن که کافر شدی، نیت کفر، كفر محسوب می شود.» گفتم: چرا به چه دلیل؟ ناصر🧔🏼 شروع کرد به آوردن دلایل برای این که حکومت ایران طاغوت و کافر است و آخر سر هم با آوردن آیه والذين كفروا يقاتلون في سبيل الطاغوت» (کسانی که کافر شده اند در راه طاغوت می جنگند) حكم تكفير تمام کسانی که برای حکومت ایران سربازی می کنند، را صادر کرد و من هم که چیزی برای گفتن نداشتم از ترس🤒 کافر شدن همان جا استغفار کردم. ناصر🧔🏼: «حالا چرا سربازی می خواهی بروی؟ گفتم: به خاطر رفتن به دانشگاه . ناصر 🧔🏼شروع کرد به آوردن دلیل برای این که دانشگاه مرکز فساد و رفتن به آنجا هم حرام است. پیش چند نفر دیگر از وهابی ها هم رفتیم، آنها هم همين نظر را داشتند. امجد گفت: «خب چکار میکنی؟» گفتم جانم را می دهم ولی ایمانم را نه، سربازی که سهل است اگر برایم ثابت شود که غذا خوردن هم کفر محسوب می شود لب به غذا هم نمیزنم! امجد: «پس فردا میای سر کار؟» گفتم ان شاء الله. از آن روز به بعد بی خیال درس و دانشگاه شدم و با امجد شیفتی روی مغازه کار می کردیم. مسیر مطالعاتم هم به کلی عوض شده بود و فقط کتاب هایی که وهابی ها به من می دادند یا معرفی می کردند را مطالعه می کردم. کلاس ها هم با چیزهای جدیدی مثل: انواع توحید، انواع شرک و ... ادامه داشت و ابوبکر برای هر کدام از گفته هایش مصادیقی از مذاهب اسلامی می آورد تا با این کار عقیده وهابیت را اثبات کند. به عنوان مثال می گفت اهل تصوف محبتی را که باید برای خدا باشد به مشایخ جعلی خودشان دارند و مشایخ آنها مثل احبار و رهبان یهود و نصاری هستند. اهل تشیع، شرک الدعوه دارند و از امام هایشان درخواست دعا و شفاعت می کنند، دراویش همان ساحران فرعون هستند. اخوان المسلمين را اخوان المفسدين يا اخوان الشياطين معرفی می کرد. مکتبی ها را هم کاک احمقی صدا می زد و همه را با استدلال به آیات و احادیث کافر معرفی می کرد. بعد از درس دادن انواع کفر و انواع نفاق بحث به طاغوت و حکومت ایران رسید..... ادامه دارد.... ┅┅┅┅❀💠مشکات💠❀┅┅┅┅┄ 🚩مشکات کانال و گروه تخصصی نقد تفکرات تکفیری صدقه جاریه؛ لطفا در نشر سهیم باشیم🙏 1️⃣وات ساپ https://chat.whatsapp.com/H1p2lpq9PXYAj4B3VJI7ly 2️⃣ وات ساپ https://chat.whatsapp.com/LUtDw6kC4bXL6Rc2mg4DV3 3️⃣ وات ساپ https://chat.whatsapp.com/LlbTwxQGZRr7QMla1Fz220 4️⃣ وات ساپ https://chat.whatsapp.com/H0GhUjIfcP4881NP0WyvF9 5️⃣ کانال ایتا https://eitaa.com/sonnatenabavii 6️⃣ گروه ایتا https://eitaa.com/joinchat/233635852C92da00590d 7️⃣ کانال تلگرام https://t.me/sonnatenabavii 8️⃣ گروه تلگرام https://t.me/meshkat098