#ازدواج_با_مرد_۶۰_ساله💦😱🔞
با التماس به پای بابا افتادم و گفتم :
_خواهش می کنم بابا با من اینکارو نکن اون همسن شماست من جای
#دخترشم.
بابا لگدی بهم زد و گفت :
_خفه شو رو حرفم حرف نزن.
باید زنش بشی همینطوری که دختر اون زن من می شه.این یه معامله هست بین و من حامد معامله ای بین دخترامون.دختر حامد
#زن من می شه تو هم زن حامد.
بااین حرفش هق هق ام بلند شد که همون موقع صدای التماس دختر رو شنیدم....💦🔞
بقیه رمان رو می خوای اینجا جوین شو
https://eitaa.com/joinchat/2763194409C7f030e23e3