آهی کشید و در خاک کم‌کم حلول کردیم اول خلیفه بودیم بعدا عدول کردیم از ما بزرگترها گفتند نه به دنیا گفتیم چشم، عشق است، راحت قبول کردیم چون شانه‌ایی ز نقره در پیچ و تاب زلفش مثل ستاره‌ایی سرخ، کم‌کم افول کردیم... می‌پرسی از خودت در گلدان مستطیلی این بود آن‌چه عمری بر شانه کول کردیم؟ مارا ببخش عمری کنج قفس نشستیم غرق ملال بودیم، خلقی ملول کردیم @sooyesama