هزار بار اگر در مسیر افتاده سرم به شانه عشق امیر افتاده ز نور ماه نگاه تو شمس در شرم است غروب کرد و نگاهش به زیر افتاده به ما نمیرسد ای دوست از شما گفتن چقدر دور و برتان اسیر افتاده گدای عشقم و حاجت ندارم الا عشق گدای کوی حسن کی فقیر افتاده به کاسه های گدایی و به زبان گدا «بیا و دست مراهم بگیر »افتاده مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن ببین که چهره شعرم چوقیر افتاده همیشه موقع افطار یادتان هستم کنار دانه ی گردو  پنیر افتاده حسن که آمده و پیشوای مردم شد به احترام پدر او امام دوم شد زبس جمال نبی در حسن مشدد بود ردای کنیه حضرت ابا محمد بود پناهگاه همه دلشکسته هاست حسن گره گشای همه راه بسته هاست حسن «چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا» «کجا رویم بفرما از این جناب کجا» شمیم حسن تو از بوستان پیغمبر وزیده بر سر و روی گلاب در قمصر گرفته دست کرامت عصای راهت را که قصه را برساند به خانه ی آخر نشانده بر گل رویت کسی ترانه ی صبح فدای بوی تو و بوسه های آن مادر جوان شده است بهشت از تو ای بهشت جوان جمال روی تو در همنشین نموده اثر اگر شراب طهورا بنوشم از دستت تمام مستی من باشد از خود ساغر پیام نیمه ی ماه مبارک است همین ولادت تو شده باعث شکوه سحر شاعرها: