روضه شب بیست و سوم ماه رمضان
@zakerinhosein
السلام علیک یا امین الله فی ارضه...
ای در سفینه ی دو جهان ناخدا علی ع
می خوای خستگیت در بره... گرچه ذکر خدا خستگی نداره... اما با نام امیرالمؤمنین دلت جلا بگیره...آخه دیگه این شبها و روزها دیگه تو کوفه نامی از علی نیست... دیگه یه خانه مونده و چند تا بچه ی یتیم...
یا صاحب الزمان میزبان من و شماست...
نام امیرالمؤمنین رو بر لبانت جاری کن...
ذکر علی عباده...
بزار برات بنویسن هر علی که میگی...
میخوای علی شو تو بگی بسم الله...
بزار در و دیوار این مسجد شب 23 صدای علی علی تو ضبط کنه...
یه شبی که این دهان پر خاک میشه دیگه نمیتونی علی علی بگی... دلت میخاد اون لحظه هم بگی علی علی... اما نمیتونی...
همین علی علی گفتن های امشب ایشالا به داد من و تو برسه... ببینم چه میکنی با علی علی گفتن... میلرزونی این مسجد و یا نه...
ای در سفینه ی دو جهان ناخدا علی ع
ممسوس در حقیقت ذات خدا علی ع
یار و برادر و وصی و نفس مصطفی س
باب نبوتی و ابوالاولیا علی ع
شمشیر و دست و چشم خدا کیست غیر تو
بر دوش مصطفی که نهد جز تو پا علی ع
بر بدر ، صدر بدری و در قدر ، قدر قدر
هم هل اتی ست مدح تو هم لافتی ست علی
تکمیل بذل قرصه ی نان تو گر نبود
قرآن نداشت در ورقش هل اتی علی ع
با آن که دست وهم ، به پایت نمی رسد
داری همیشه در دل بشکسته یا علی ع
@zakerinhosein
اینقدر میگم علی علی... تا نفس آخرم... اجازه بدی بگم علی... میخوام یه جمله بگم، اونایی که هنوز وارد فضای مرثیه نشدن... یه جمله...
میگن اگه میخای دل امام زمانت رو بدست بیاری نام مادرش زهرا س رو ببر...
آی اونایی که شب آخر احیا اومدید... دست خالی هستید... گفتم اون قدر علی علی بگو تا نفس آخرم علی علی بگید... جان ما به فدای اون بانویی که تا نفس آخرشم گفت علی علی نفس بالا میومد میگفت علی علی...
اقرار میکنم تو خدا نیستی ولی
آرند انبیاء به درت التجا علی ع
آنجا که جای پای تو ، مهر نبوت است
اوج جلالت تو کجا ما کجا علی ع
پرسند اختیار قیامت به دست کیست
آید ز سوی خالق هستی ندا ، علی ع
اونایی که مثل من بار گناه دارن... بار سنگین دارن... این یه بیت مال گنه کاراست... اونایی که خیلی رو سیاهن سرشون رو بالا بگیرن...
با یک نفس تمام جهنم شود بهشت
گویند اگر جهنمیان یک صدا علی ع
بالله قسم در ازمنه ی عالم وجود
مثل تو کس ندید و نبیند جفا علی ع
@zakerinhosein
راحت شد علی از این دنیا... از بی فاطمه
زندگی کردن کردن راحت شد... از قاتلای زهرا رو دیدن راحت شد... از بی وفایی دنیا....
یاد پیغمبر می افتاد این روزهای آخر میدیدن هی دست به محاسن مبارک میگرفت نگاه به آسمان می کرد... آخه پیغمبر بارها فرمود :
علی جان توی همین ماه رمضان محاسن تورو به خون سرت خضاب میکنند...
هی میگفت خدا، علی کی به آرزوش میرسه...
روضه بخونم برات... شب 23 معمولا می گن مجلس سوم، مجلس دختره...برا بابا روضه می گیره... یا صاحب الزمان... امشب اجازه داریم بگیم امان از دل زینب... اگه دنبال مرثیه ای همین روضه هست... امان از دل زینب... کدوم زینب... اون زینب چهار ساله ی مدینه یا زینب 34 ساله ی کوفه... کدوم زینب
@zakerinhosein
همون زینبی که از مدینه پرستاری رو شروع کرد... شب 23 دلم میخواد خستگی من و بعد از صد فراز جوشن با اشک و زمزمت جبران کنی... حیف من از این مسجد برم، بگم حق شب 23 رو ادا نکردم...آماده ای یا نه!
حالا که شب سوم باباست... معمولا رسم اینه خواهرا و مادرا و دختر علی مرتضی باید گریه کنند...
اون بانویی که از چهار سالگی پرستار مادره پهلو شکسته بود... میخوام همین و بگم و روضم تمام... بعد اومد کوفه... پرستار بابایی شد که با فرق شکافته آمد... پرستار پدری شد که این همه جنگ... بارها و بارها پدر رو زخمی دیده بود... فقط تو یه جنگ 90 تا زخم به بدن باباش اومد... اما ندیده بود پاهاش بلرزه ولی این روزهای آخر دید رنگ از صورت بابا پریده... تو کوفه پرستار بابا شد...
عرضه بداریم بی بی جان...
یا زینب کبری...
خیلی بهتون سخت گذشت...
اما میخوام بگم دیگه شما اینجا تنها نبودید...
وقتی زنها خبردار شدند همه اومدند...
به شما تسلیت گفتند...
باهاتون همدردی کردند...
اما دلها بسوزه برای دختر حسین...
بجای اینکه بهش تسلیت بگند...
فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ
چند نفر اومدند...
کشان کشان...
دختر رو از کنار جنازه بابا جدا کردند...
یک وقت صدای ناله اش بلند شد...
🔸نزنیدم که در این دشت، مرا کاری هست
🔸گل اگر نيست ولي صفحه ي گلزاري هست
🔸ساربانا مزنيد اين همه آواز رحيل
🔸آخر اين قافله را قافله سالاري هست
@zakerinhosein