✅تفصیل بحث زمینه‌سازی برای اقدام امام ع یا جلو افتادن از امام ع (تبری یا تقیه)✅ بند اول مساله این است که در آیات و روایات تاکید فراوانی بر «معیت» با پیامبر و امام ع شده (کلمه «مع» 164 بار در قرآن آمده که 34 بار آن درباره «معیت» مومنان با پیامبران است، و این غیر از مواردی است که آیه بر معیت تاکید دارد با الفاظ دیگر.) چنانکه از مهمترین موارد حسرت خوردن ظالم در قیامت، همراهی نکردن با پیامبر است: «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً» (فرقان/27) این معیت در فرازی ازصلوات شعبانیه چنین شرح داده شده است: «... الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِق» (مصباح المتهجد، ج1، ص45)؛ (که شبیه این عبارت در خطبه 100 نهج البلاغه آمده است: «خَلَّفَ فِينَا رَايَةَ الْحَقِّ مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا زَهَقَ وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِق») یعنی دو نقطه مقابل دارد: جلو افتادن و عقب ماندن. یکی از مواردی که امروزه درباره جلو یا عقب افتادن از امام ع مطرح است، دوگانه تقیه و تبری است: برخی به بهانه «تبری» به عنوان یکی از واجبات دینی مراسمی برپا می کنند و کسانی که شرکت نمی کنند را مصداق «کسانی که عقب مانده» و تارک وظیفه دینی‌اند می خوانند؛ و دیگران به بهانه عدم رعایت «نقیه» گروه اول را متهم به «جلو افتادن از امام» و خلاف شرع می کنند! اگر درباره همراهی نکردن با امام سوال شود، مصادیقی که به ذهن خطور می کند غالبا «کم گذاشتن» در تبعیت و لذا مصادیق «عقب ماندن» از امام است (چنانکه در زیارت جامعه کبیره، این عقب ماندن» با تعبیر «کم گذاشتن» بیان شده است: «فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَكُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ» من لا يحضره الفقيه، ج2، ص612)؛و در اغلب آیاتی هم که به «معیت» با پیامبران اصرار دارد، مصداقی که از عدم معیت به ذهن می‌آید، عقب ماندن از پیامبر ص است، نه جلو افتادن از او؛ مصادیقی مانند: • استقامت و همراهی در سختی‌ها (فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ، هود/112؛ وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا، آل عمران/146) • تبری از دشمن: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ» (ممتحنه/4) • با دشمن شدید بودن و با مومنان مهربان بودن: « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم» (فتح/29) • اهل عبادت و تهجد بودن: « إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذينَ مَعَك» (مزمل/20) • و ... در واقع، ظاهرا معیار و مصادیق «عقب ماندن از امام» واضح است: هر جایی که امام حرکت کند ولی ما همراهش نرویم؛ اما معیار و مصادیق جلو افتادن از امام چیست؟ به نظر می‌رسد «جلو افتادن از امام» دو عرصه مهم دارد: یکی در عرصه نظری، که مهمترین مصداق تاریخی‌اش «غُلات» (غلوکنندگان) است و یکی در عرصه عملی که مهمترین مصداقش «خوارج» بوده چنانکه در مورد خوارج در حدیث نبوی، تعبیر «مارقین» به کار رفته است، یعنی همان تعبیری که در این حدیث در مورد کسانی که از امام ع جلو می‌افتند، آمده است؛ که در این مقال فقط به عرصه دوم، که ناظر به مقام عمل و تصمیم‌گیری است، پرداخته شده است در عرصه عمل، به نظر می‌رسد محل وقوع جلو افتادن از امام ع، در جایی است که امام در وضعیت «قاعد» باشد، نه «قائم». (درباره دو وضعیت «قاعد» و «قائم» برای امام، قبلا بحث مفصلی داشته‌ام در: http://www.souzanchi.ir/imam-s-rule-truthful-or-expedient/ وضعیت «قاعد» آن است که امام ع به خاطر مصلحت اصل اسلام ناچار می‌شود از اقدام برای تحقق مراتبی از اهداف اسلام (عدالت/عبودیت) خودداری کند: مانند مدارای امیرالمومنین ع در جریان غصب خلافت و یا تحمیل حکمیت؛ و یا صلح امام حسن ع با معاویه و ...) @souzanchi 👇ادامه مطلب👇