#شعر
5⃣
عید قربان آمد و باز آ
که قربانت شوم
همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم
حاجیان اندر دیار کعبه گشتند میهمان
میزبان من بیا
تا من که مهمانت شوم
عید قربان است و هر کی میدهد قربانی اش
آرزو دارم که قربانیِ قربانت شوم
اسم زیبای شما در روزعیدذکر من است
مهدی صاحب زمان
قربان آن نامت شوم❤️
درد دل را با که گویی
ای به قربان غمت
درد تووو در سینه ام😔
بازآ که من چاهت شوم
همچو آهوی پریشان در میان دشت تو
ای تو دشت عاشقی💞
ببنگر که من رامت شوم
هرکبوتر دور صحنی میپرد🕊
لاکن که من🕊🕊
درمسیرکربلا اخر
که قربانت شوم
در مسیر آن
#تمدن
سیصد و اَندی شدیم
لطف بنما تا منم سرباز میدانت شوم...👨🚀
من دعایی دارمت
گویم به جان مادرت
با تضرع گویم و😓
من دست به دامانت شوم
جان مولایم علے
آخر قبولم که من
جان به قربان تو و
جزء محبانت شوم
منتظر درویش مجنون پریشان مهدیا
گر بیایی
من خودم
خاک سر
راهت شوم(ان شاءالله)
@soyetamadonynovin
(شعر از زارعی
مورخ10مرداد
عیدقربان1399ه.ش)