صدای بلند حسین حسین
تاریکی و گریه
گرما و ازدحام
نه!
اینجا جای ما نیست!
طاقتش را نداری
هم تو کلافه میشوی هم بقیه!
می رویم توی حیاط
نسیم خنکی میوزد لابه لای موهایت
نور ملایم سبز می تابد به صورت ماهت
صدای مداح تقریبا نمی آید و همه جا ساکت است!
امشب تا آماده تان کردم و رسیدیم به هیئت،
آخر مجلس بود.
پری شب و شب قبلش هم همین طور.
صدای خادم می آید
خانم ها ، توی حیاط به کسی شام نمی دهیم!
همه داخل باشند لطفا!
بیشتر خانم ها می روند تو
و حیاط خلوت می شود
منی که تو را به آغوش دارم
و آن خانمی که پسرکش خواب است روی فرش
آن یکی که باردار است
و آن پیرزنی که عصا دارد
و آن یکی که دخترک یک ساله اش را بغل گرفته!
ما به هم نگاه می کنیم
و می دانیم نمی شود ، نمی توانیم!
نمی توانیم مثل بقیه به موقع بیاییم
نمی توانیم جاهای خنک و خوب هیئت بنشینیم!
نمیتوانیم با تمرکز سخنرانی و مداحی گوش کنیم
بغض می نشنید وسط گلویم
من شما را طور دیگری شناخته ام
شما امام حسین همه اید
امام حسین ته هیئتی ها
امام حسین محروم ها
امام حسین ماهایی که نمیتوانیم هیئت برویم
ماهایی که دیر می رسیم
ماهایی که اگر برویم هم جایمان آن گوشه ای از هیئت است که خبری نیست!
اسم ما توی لیست این عزاداران شما نیست
اما ما روضه های شما را زندگی می کنیم!
ما خوب می فهمیم شیرخواره اگر خسته و تشنه شود چه حالی دارد!
ما با سه ساله ها و بهانه گیری هایشان آشناییم!
ما می فهمیم وقتی پسر نوجوانمان پشت لبش سبز می شود چقدر غیرتی می شود برای دفاع از خانواده اش!
ما مادرهایی که
داغ پسر جوان بر دل دارند، دیده ایم!
ما برادر داریم و می دانیم دلتنگی های خواهرانه یعنی چه!
ما ته هیئتی ها
ما محروم از روضه ها
ما زن ها
روضه های شما را زندگی می کنیم!
هر روز و هر شب که به شما فکر می کنیم دلمان آشوب می شود!
ما اگر هنوز دلمان برای هیئت ها پرمی کشد چون می خواهیم در هوای شما نفس بکشیم!
می خواهیم غبار پرچم شما دستی بر سر ما و بچه هامان بکشد!
ما اگر چه به ظاهر محرومیم اما با غصه های شما نفس می کشیم!
ما محتاج تمام علامت هایی
هستیم که به شما می رسد!
اسم ما را ته لیست عزادارهایتان بنویسید آقا!
✍محبوبه مرادی
#روضه
#مادرانه
#امام_حسین