🔷حکایتی شنیدنی از اختلافات با با ظهور نیما یوشیج و ابداع قالبی به نام شعر نو یا نیمایی، جرقۀ یکی از بزرگترین دعواهای ادبی در فضای شعر زده شد. طیف اصلی مخالفان نيما را افرادی چون دكتر مهدی حميدی‌شيرازی، ملک‌الشعرای بهار، رعدی آذرخشی و رهی معيری تشکیل می‌دادند. این گروه، التزام فراوانی به قالب و شکل شعر فارسی داشتند و كار نيما را در حوزه شكستن اوزان عروضی و كوتاه و بلند كردن مصراع‌ها بدعتی خطرناک می‌دانستند كه بايد با آن مقابله می‌شد. آغاز تقابل حمیدی با نیما، نخستین ایران بود. در این کنگره افرادی چون محمدتقی بهار، حکمت، خانلری، احسان طبری، نیما یوشیج و مهدی حمیدی‌شیرازی حضور داشتند. زمانی که نیما پشت تریبون قرار گرفت و خوانش شعر «آی آدم‌ها» را آغاز کرد، چراغ‌های سالن ناگهان خاموش شد و نیما مجبور شد که زیر نور شمع شعرش را برای حضار بخواند. وقتی مسؤولان برنامه در پی علت ماجرا رفتند تا آن را رفع و رجوع کنند، متوجه شدند با شروع شعرخوانی نیما، دکتر حمیدی‌شیرازی از سالن خارج شده و برق‌های سالن را قطع کرده است! ماجرا به اینجا ختم نشد و حمیدی‌شیرازی در این کنگره قصیده‌ای را که علیه نیما سروده بود، خواند: به شعر اگرچه کسی آشنا چو نیما نیست سوای شعر، خلافی میانۀ ما نیست اگرچه واسطۀ انس ما همان شعر است میانمان سر آن گفت‌وگوست، دعوا نیست در این ابیات، حمیدی‌شیرازی اشاره می‌کند که دعوای او و نیما از جنس شعر است و آنها خصومت شخصی با هم ندارند، اما شعر که جلوتر می‌رود این‌قدرها هم محترمانه نمی‌ماند: سه چیز هست در او: وحشت و عجائب و حمق سه چیز نیست در او: وزن و لفظ و معنا نیست... در اینجا بهار (که خود در اصل با حمیدی موافق و از مخالفان نیما بود) اعتراض می‌کند که: «کنگره جای خواندن این شعرها نیست!» اما نیما از جا بلند می‌شود و می‌گوید: «آقای رئیس اجازه بدهید بخواند، آینده قضاوت خواهد کرد که شعر کدام یک از ما می‌ماند.» 🔸کمی بعد، حمیدی شیرازی به خودشیفتگی متهم شد. او شعری سروده بود که بیت پایانی‌اش اینچنین بود: گفتم ای دلدار گفتم ناز کم کن عشوه کم کن گر تو شاه دخترانی، من خدای شاعرانم همین شعر بهانه شد تا مجموعه مقالاتی با عنوان «گر تو شاه دخترانی...» منتشر کند و افرادی چون و او را هجو کنند. 🆔 @ss_alavi_ir