ذوق مناجات :
آتش عشقم بسوخت خرقه طاعات را
سیل جنون در ربود رخت عبادات را
مسئله عشق نیست در خور شرح و بیان
به که به یک سو نهند لفظ و عبارات را
دامن خلوت ز دست کی دهد آنکس که یافت
در دل شبهای تار ذوق مناجات را
هر نفسم چنگ و نی از تو پیامی دهد
پی نبرد هر کسی رمز و اشارات را
جای دهید امشبم مسجدیان تا سحر
مستم و گم کرده ام راه خرابات را
خاک نشینان عشق بی مدد جبرئیل
هر نفسی میکنند سیر سماوات را
دوش تفرج کنان خوش ز حرم تا به دیر
رفتم و کردم تمام سیر مقامات را
غیر خیالات نیست عالم و ما کرده ایم
از دم پیر مغان رفع خیالات را
بر سر بازار عشق کس نخرد ای عزیز
از تو به یک جو هزار کشف و کرامات را
وحدت از این پس مده دامن رندان ز دست
صرف خرابات کن جمله اوقات را
#شعر_وحدت_کرمانشاهی
@sserfan