هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
خواهرم مریم، یک سالی میشد از شوهرش طلاق گرفته بود برا خودش یه خونه گرفته بودو آزادانه زندگی میکرد🔥 مدام بهم سرکوفت میزد که خاک بر سرت کنن زندگی که جاوید برات درست کرده در شأن تو نیست. حرفای مریم مثل خوره به جونم افتاده بود و کم کم نسبت به جاوید سرد شدم😔 کار به جایی رسید که بعضی شبا خونه مریم می‌خوابیدم،تا اینکه یه شب که خونه خواهرم خوابیده بودم دیدم مریم داره آروم با تلفن با یکی حرف میزنه،هر چی گوش کردم متوجه نشدم چی میگه، پتو رو کشیدم رو سرم ، هنوز چشمام گرم نشده بود که یه مرتبه دیدم...😱❤️‍🔥🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/3548053644C47376e14a6 اعتماد بیجام زندگیمو به باد داد😭💔