شوهرم هر چند وقت یبار شبا خونه نمیاومد میگفت سفر کاری هستم
منم تنها میموندم توی شهر غریب اما جاریم با اصرار زیاد دخترشو میفرستاد خونه من میگفت من به تنهایی عادت دارم تو تنها نمون
یه روز که داشتم لباس همسرمو اتو میکردم دختر جاریم گفت زنعمو مامانم .....
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
اینجادورهمی خانوماس با کلی داستان واقعی👌باران