حکایت زن مکار و مرد عالم
🔹مرد دانشمندی بود که همیشه در مورد حیله و نیرنگ زنان تحقیق میکرد .
یک بار که در حال سفر بود شب به شهری رسید و چون جایی برای اقامت نداشت در یکی از خانه ها را زد.مرد خانه در خانه نبود ناگهان زن بسیار زیبا با ناز و عشوه از خانه بیرون آمد و سلام کرد.
مرد گفت: «ای زن! مهمان نمی خواهی؟
زن گفت مهمان حبیب خداست چرا نخواهم؟
ادامه داستان در کانال زیر👇
https://eitaa.com/joinchat/3880518040C9b9acda77e