یا صاحب الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف من که بر صبر و شکیبایی خود مأمورم به قبولِ غمِ مستوریِ تو مجبورم در جهانی که بُوَد بی تو پر از ظلم و ستم در میانِ دژِ آتش زده‌ای محصورم نفسم تنگ شد از ظلمت و تاریکیِ محض در شبِ تار ز دیدِ دگران مستورم بی خبر از تو و شرمنده ز رویت، چه کنم تو ز من غائبی و من ز تو دائم دورم بی تو بسیار گرفتارم و در عالمِ خویش باورم گشته که جادو شده و مسحورم بر نیاید ز منِ خسته برایت کاری چه بگویم تو سلیمانی و من یک مورم مکرِ ابلیس که گهگاه بیاید به میان در چنین وضعِ اسفناک کند مغرورم سویِ من لحظه‌ای از روی ترحم نظری بنما چونکه فقط با تو خوش و مسرورم سویِ من زود بیا تا که در این وانفسا عمر پایان نرسد خاک نگردد گورم در ، ، @sunshinegeneration