هدایت شده از نسل آفتاب
دو تا شلوار توی خشک‌شویی شبی کردند با هم گفت و گویی یکی از آن دو که خیلی شیک‌تر بود کمی از آن یکی باریک‌تر بود دوتا جیب بزرگ از پشت و رو داشت همیشه لنگه‌اش خط اتو داشت شکیل و خوشگل و ابریشمی بود از آن اجناس شیک دیلمی بود خلاصه جنس مرغوبی خفن داشت کمربندی ز چرم کرگدن داشت یکی دیگر چروک و ساده‌تر بود‌ کمی از آن یکی افتاده‌تر بود تمیز و شسته اما بی اتو بود هم از بالا هم از پایین رفو بود به قدری کهنه بود و خسته از کار به زحمت می‌شد او را گفت شلوار گذشتِ روزها بی ارزشش کرد تلاش و کار و زحمت نخ‌کشش کرد پس از یک شست و شو با خوب رویی نشسته گوشه‌ای از خشک‌شویی به سویش آمد آن شلوار زیبا به عشوه شانه‌ها را داد بالا کنار او نشست و با تکبر به او می‌گفت از روی تمسخر که من یک روز در بوتیک بودم کنار جنس‌های شیک بودم مرا دیدند مردم پشت شیشه که شلواری گران بودم همیشه همیشه توی جایی لوکس بودم کنار جنس‌های لوکس بودم کنار کفش‌های چرم اعلا و کت‌هایی به قیمت‌های بالا پس از یک دوره‌ی چشم انتظاری رسید از راه، مرد پولداری تراول‌هایی از جیبش درآورد مرا فوری خرید و با خودش برد چه جاهایی که با آن مرد رفتیم میان مردمی بی درد رفتیم همیشه روی مخمل می‌نشستم درون جمع اول می‌نشستم به یک چشمک برایم شد مهیا گرانقیمت‌ترین ماشین دنیا خوراکم بود چک پول و تراول تراول‌های رنگارنگ و خوشگل درون خانه دَه شلوار بودیم که باهم مدتی همکار بودیم درون ناز و نعمت خواب بودیم همه در خدمت ارباب بودیم تو اما ظاهراً شلوار کاری که روی زانوانت وصله داری دل شلوار کهنه سخت آزرد ولی پیش رقیبش کم نیاورد به حسرت گفت ای شلوار زیبا لباس مردهای رده بالا منم مثل تو شلوارم برادر ولی من آبرو دارم برادر مرا یک مرد فرهنگی خریده شبی از جمعه بازاری خریده نه در عمرم تراول دیدم هرگز نه ماشین‌های خوشگل دیدم هرگز نه روی مخمل و اطلس نشستم نه با جمعیتی ناکس نشستم نه دستی را به نامردی فشردم و نه پولی ز حق‌الناس خوردم خدارا شکر اربابم شرف داشت نهادش ریشه در آب و علف داشت همیشه سر به زیر و مهربان بود تمام عمر وقف دیگران بود به خوشرویی رفاقت کرد با من صبورانه قناعت کرد با من نه در عمرش گناه و معصیت کرد هزاران مرد دانا تربیت کرد معلم بود و دانشمند و دانا نژاد پاک انسان‌های والا معلم در صف وارستگان است که دریای معلم بیکران است اگر صد بار جانم را بسوزند مرا خیاط‌ها زانو بدوزند اگر یک عمر تنهایی بپوسم به جز پای معلم را نبوسم در ، ، ، @sunshinegeneration