این سناریوی فرضی را در نظر بگیرید بشار اسد در بهار ۱۳۹۰ با اجرای ده حکم اعدام می‌توانست مانع از تبدیل شورش‌های سوریه به جنگ داخلی شود و با این کار می‌توانست مانع از آن شود که پانصد هزار سوری کشته و ده میلیون سوری آواره شوند حالا سؤال این است: این ده اعدام فرضی اخلاقی بود یا خیر؟ پاسخ به این سؤال بسیار سخت است کسانی که کمی در حوزه فلسفه اخلاق و مباحث مربوط به عدالت مطالعه داشته باشند می‌دانند که پاسخ دادن به این سؤال مطلقاً ساده و یک کلمه‌ای نیست در طول تاریخ از افلاطون گرفته تا بزرگان علمای اسلام تا همین مایکل سندل از اینگونه سؤالات پرسیده‌اند مشخصاً هم این سؤال ذیل مسأله طرح و مورد مطالعه و مداقه قرار می‌گیرد در منطق اسلام شما برای نجات میلیون‌ها نفر حق ندارید به یک نفر ظلم کنید فلذا آن ده نفر اگر حکمشان اعدام بوده باید اعدام شوند و اگر حکمشان اعدام نبوده نمی‌توان قربانیشان کرد ولو با رضایت خودشان و رأی اکثریت مردم نکته دوم این است که فرض این است که این اعدام‌ها جلوی اتفاقی که در آینده می‌خواهد رخ دهد را می‌تواند بگیرد خب این تضمین را راجع به آینده چه کسی می‌تواند بدهد؟ بنابراین فرض هم ایراد دارد اما اگر فرض را بپذیریم سؤال اینجاست که میلیون‌ها سوری توسط چه کسی کشته و آواره شدند؟ اگر یک عنصر بیرونی مثل آمریکا سبب این اتفاق شده است آیا اعدام ۱۰ نفر می‌توانست انگیزه او را برای راه انداختن جنگ داخلی در سوریه از بین ببرد؟ پاسخ این است که، هرگز این جنگ باید صورت می‌گرفت و اگر بشار اعدام می‌کرد یا نمی‌کرد تأثیری در آن نداشت اما این سؤال برای این نوع تحلیل‌ها طراحی نشده است وقتی در حوزه فلسفه اخلاق اینگونه سؤالات طراحی می‌شوند برای این است که وجهی از مسأله را در یک مثال مقایسه کنند آن وجه در این مثال چیست؟ در حقیقت این مثال می‌خواهد بگوید آیا جان ۱۰ نفر را می‌توان برای نجات جان میلیون‌ها نفر گرفت؟ عقل با یک حساب و کتاب ساده می‌گوید: بله اگر کشتن ۱۰ نفر باعث نجات ۱۰ میلیون نفر باشد ولو به ظلم می‌توان آنها را کشت اما منطق پشت این کار چیست؟ مثلاً اگر بین آن ده نفر کسی باشد که بعدها جان همان ده میلیون نفر را نجات می‌دهد چه؟ چطور جان انسان‌ها را با هم مقایسه می‌کنیم؟ برای همین است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مورد قاتلین یکی از اصحابشان می‌فرمایند اگر همه‌ی دنیا به قتل او اعتراف کنند اگر بتوانم همه‌ی مردم دنیا را می‌کشم این چه عدالتی است که جان میلیون‌ها نفر در مقابل جان یک نفر می‌تواند گرفته شود؟ اینجا همان‌جاست که دعوا شروع می‌شود یعنی معیار عدالت و حق چیست؟ این‌جاست که باید ابتدا بپرسیم چه چیز در مقابل چه چیز؟ این‌جاست که باید تعریف‌مان از انسان را بیاوریم آیا انسان یک بشکه از مواد شیمیایی است؟ یا انسان یک طیف است از منتها الیه انسانیت تا منتها الیه حیوان بودن در حقیقت این‌جاست که می‌توان روی جان آدم‌ها ارزش گذاشت کسی که از حیوانات پست‌تر شده در حقیقت جانش عزیز نیست و ارزش ندارد تفاوتی بین گرفتن جان او و گرفتن جان یک حیوان درنده که به یک کودک حمله کرده است وجود ندارد اگر یک د۱عشی در حال نفس کشیدن باشد یعنی عده‌ای نفس نخواهند کشید اگر میلیون‌ها نفر به قتل یک بی گناه اعتراف کنند همه‌ی آنها از دایره انسانیت خارج شده‌اند و تبدیل به حیواناتی شده‌اند که می‌توانند در هر لحظه یک جان بی گناه را بگیرند. فلذا عقل می‌گوید باید آنها را برای حفظ جامعه و حفظ انسانیت گرفت در فرضی که مطرح شده یک پیش فرض غلط وجود دارد و آن این است که همه جان‌ها محترم هستند و با هم برابرند و فرد با یک حساب سرانگشتی می‌گوید ۱۰ نفر در مقابل میلیون‌ها نفر می‌ارزد در صورتی که مطلقاً چنین نیست آن جامعه خودشان خواستند آواره شوند ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم مردم سوریه خودشان چه کاره بودند؟ چرا در مقابل دشمن نایستادند؟ چرا فریب خوردند؟ این‌جا همان‌جاست که باید گفت: کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته یعنی اینگونه نیست که حاکمیت وظیفه داشته باشد جان میلیون‌ها نفر را نجات دهد این خود مردم هستند که باید در کنار حاکمیت این امنیت را حفظ کنند در ، ، ، @sunshinegeneration