مثل یکی رهگذر از کوچهها
میگذرم هر سحر از کوچهها
آی نسیم سحری صبرکن
ما را باخود ببر از کوچهها
دلتنگم دلتنگ از خانهها
وز معبر از گذر از کوچهها
آی نسیم سحری صبر کن
ما را با خود ببر از کوچهها
باید پل زد به خیابان عشق
یک شب آسیمه سر از کوچهها
باید با بوی گل سرخ رفت
جایی دلبازتر از کوچهها
آی نسیم سحری صبرکن
ما را باخود ببر از کوچهها
فردا مهمان شقایق شوم
بگذرم امشب اگر از کوچهها
فرجامم دامنهی دشتهاست
خواهم رفت آخر از کوچهها
آی نسیم سحری صبر کن
ما را باخود ببر از کوچهها
نسل آفتاب