💫 در یک روز سرد زمستانی ـ نوزدهم بهمن سال ۱۳۴۷ ـ وجود پرحرارت و لطیف محمدرضا، در روستای سبز آباد رودخور گرمابخش خانوادهای مسلمان و متدین شد.
🦋 دوران کودکی را در آرامش سپری کرد و برای آموختن راهی دبستان شد. دوره ابتدایی را تا مقطع چهارم دبستان در روستای چاهنصرویه ادامه داد، سپس به دلیل نبودن امکانات از ادامه تحصیل بازماند. بعد از آن همراه و همگام با پدر به امور کشاورزی پرداخت.
🌺 ده سالی بیشتر از عمر خود را تجربه نکرده بود که با خورشید انقلاب اسلامی حرارت گرفت و علاقهمند به مسائل مذهبی بهویژه فراگیری قرآن شد و در کلاس قرآن، شاگردی شایسته و عامل به احکام الهی گردید.
🦋هفدهساله بود که تصمیم گرفت برای دفاع از حریم مقدس جمهوری اسلامی ایران داوطلبانه عازم جبهه شود و به جمع رزمندگان گردان کمیل بپیوندد. محمدرضا، پس از طی دوره آموزش نظامی و کسب آمادگی لازم، در گردان کمیل، برای اولین بار از تاریخ ۱۳۶۴/۹/۲۲ تا ۱۳۶۴/۱۲/۶ بهعنوان رزمنده بسیجی به مبارزه با دشمن پرداخت. پس از بازگشت از جبهه، یک ماه بعد برای دومین بار تصمیم گرفت تا به جبهه برود.
🌺🍃برادر محمدرضا، خاطرهای را از چگونگی اعزام دوباره وی اینگونه نقل میکند: همسرم برای اینکه محمدرضا دیگر به جبهه نرود، شناسنامه وی را پنهان کرده بود. وقتی ایشان فهمید که شناسنامهاش را پنهان کردهایم تا به جبهه نرود، مصمم ایستاد و خطاب به ما گفت: چنانچه مانع رفتن من به جبهه بشوید، روز قیامت، در حضور پیامبر (ص) شکایت شما را خواهم کرد. در پاسخ ایشان گفتم: محمدرضا، شما توان جبهه رفتن را نداری، هستند کسانی که جای تو را پرکناند. محمدرضا، این بار مصممتر از قبل در جواب ما گفت: آنکه توان میدهد خداست، پس مانع رفتن من نشوید.
🦋محمدرضا، در کسوت پاسدار وظیفه به لشکر ۱۹ فجر معرفی شد و بهعنوان امدادگر در لشکر انجام وظیفه میکرد. یکی از همسنگران وی میگوید: در تاریخ ۱۳۶۷/۱/۲، هنگامی که منطقه حلبچه بمباران شیمیایی شد؛ شهید امینی مشغول مداوای سطحی مجروحین شیمیایی بود که هدف گلوله دشمن قرار گرفت.
🥀🍂🥀🍂
سرانجام محمدرضا بعد از چندین بار اعزام به جبهه، از طریق بسیج و در نهایت با لباس مقدس سربازی، بعد از ۱۳ ماه خدمت در منطقه خرمال و حلبچه در عملیات والفجر ۱۰ به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
پیکر پاکش در گلزار شهدای رودخور واقع در امامزاده سید محمد به خاک سپرده شده است.
روحش شاد و راهش مستدام
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
«اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»