🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۶۱)
#انتشارات_عهدمانا
منزل ویلایی و بزرگ سرگئی ، آن قدر اتاق داشت که کشیش بتواند یکی از اتاق ها را در اختیار بگیرد و مطالعاتش را ادامه دهد. کتابهای اهدایی جرج جرداق را . ولعی که برای خواندن کتاب ها داشت ، سبب نمی شد تا نسخهٔ خطی ارزشمند را در اولویّت مطالعاتش قرار ندهد. کاغذهای پاپیروس مصری و پوستی را که خوانده بود ، در کشوی میز کارش قرار داد و باقی اوراق را گذاشت روی میز و عینکش را به چشم زد تا قبل از ناهار ، بخشهایی از آنها را بخواند ؛ بعد از ظهر استراحتی کند و دوباره تا پاسی از شب بی وقفه بخواند تا فرصتها را از دست ندهد و قبل از بازگشتن به مسکو ، مطالعاتش را دربارهٔ علی به پایان برساند. دست خط این بخش از کتاب ، عربی و بسیار خوانا نوشته شده بود که سی صفحه ای می شد و تاریخ آن مربوط به میانهٔ قرن پانزدهم میلادی بود. شروع کرد به خواندن .
▪️▪️▪️
من حسین هستم ؛ از شیعیان عراق که در جوانی به اسارت دولت عثمانی در آمدم . پس از طی دوران اسارت ، در قسطنطنیه ماندم . مذهبم را تقیّه کردم و در کتابخانهٔ سلطانی ، مشغول به کار شدم تا حال که شصت و نه سال دارم و عجبم از روزگار که چه بازیهایی دارد. هنگام فهرست نویسیِ متون عربی ، همین کتاب قدیمی و با ارزش را دیدم و با اشتیاق خواندم . چند بار سعی کردم آن را به سرقت ببرم ، که میسّر نشد. شاید کسی روزی این کار را بکند . این حاشیه را بر این متون می نویسم تا از حقانیّت و بزرگی مردی دفاع کنم که قرنها بردن نامش جرم تلقّی می شد. نوشتم تا منش و سیرهٔ علی ، سرلوحهٔ راه و روش زندگی دیگران قرار گیرد.
می گویند هنگامی که علی به سوی صفین عازم بود ، در میان راه به شهری به نام انبار رسید. مردم این شهر دوستدار امام بودند ؛ در پشت سر ایشان شروع کردند به دویدن و دست تکان دادن و هورا کشیدن و بدین وسیله شادی خود را ابراز می کردند .
علی از آنها پرسید : « این کارها برای چیست ؟ »
گفتند : « این رسم ماست ؛ رسمی که در مورد امیران انجام می دهیم. همچنین برای شما آذوقه و برای چهارپایانتان علوفهٔ فراوان آورده ایم . »
علی فرمود : « این کارها و این رسم ها هیچ سودی برای من و شما ندارد ، زیرا من مانند امیران نیستم که از تشریفات و تکریم ها خشنود شوم و شایسته نیست که شما خود را به زحمت بیندازید . در مورد آذوقه هم حاضر نیستم چیزی از روزی شما را بخورم ، مگر آنکه بهای آن را بگیرید. »
آنها گفتند : « یا امیرالمؤمنین قبول است ؛ به شرط آنکه بهای آن را خود ما تعیین کنیم. »
امام فرمودند : «خیر ! در این صورت شما قیمت درستی بر آن نخواهید گذاشت. »
ادامه دارد...
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊🌷💚🌷🕊️🌴