ساند . اشک از چشمهای استاد جاری شد خود استاد بیش از همه متحول بود اما همه در حال اندیشه بودند و سکوت سنگین آن جلسه گواه این موضوع بود : *نکند همه عالم از دیو و دد تا فرشته و جبرئیل متوجه او باشند و من و تو متوجه جای دیگر!* معقول نیست، خلف است، محال است سلام کنی و او جواب ندهد . در تاریخ سراغ نداری سائلی دست پیش امام دراز کند و دست خالی برگردد زبان حال و قال شما این باشد : *..... یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین.....* شبهای آخر ماه رمضان است و آن حرفها هنوز مرا سرگردان و آشفته کرده . این ماه هم در حال تمام است من کجا او را پیدا کنم ؟ او کجاست ؟ میزبان و مهماندار این مهمانی خدایی کجاست ؟ فقط این حرف استاد دائم در گوشم طنین انداز است که : *نکند همه عالم متوجه او باشند و تو متوجه جای دیگر؟!* *اللهم عجل لولیک الفرج*