( ) به روايت همسر گرامى 👇🏻👇🏻👇🏻 به شدت در مصائب و سختى‌هاى زندگى توكل داشت. در زندگى پستى و بلندى‌هاى زيادى داشتيم و به لحاظ اقتصادى شكست‌هاى بزرگى را متحمل شده بوديم. اما من خيالم راحت بود كه با توكلى كه آقا مصطفى داشت همه موانع و مشكلات را پشت سر مى‌گذاريم. يك‌بار فاطمه را گذاشت روى اُپن آشپزخانه و به او گفت: «بپر بغل بابا» و فاطمه سريع به آغوش او پريد. بعد به من نگاه كرد و گفت: «ببين فاطمه چه‌طور به من اعتماد داشت. او پريد و مى‌دانست كه من او را مى‌گيرم، اگر ما اين‌طور به خدا اعتماد داشتيم همه مشكلات‌مان حل بود. يعنى همين كه بدانيم در هر شرايطى خدا مواظب ما هست.» 📒 برشى از كتاب «سيدابراهيم، مجموعه يك بغل گل سرخ» 🕊🌷 @syed213