عمود که بر فرقش فرود اومد؛
کارِ علی ساخته شد...
خونِ سرش رویِ چشمِ اسب ریخت...
دیدن ارباب داره نزدیک میشه. ..
یکی افسارِ اسب رو گرفت ...
بُرد انتهایِ لشکر...
همین براشون کافی بود که اسمش "علی"ست. ..
با هر چه بود زدن. ..
شمشیر..
نِیزه...
چوب...
سنگ...
#شب_هشتم