✨جوانان انقلابی و دولت‌سازی اسلامی: تاملی در مفهوم هدایت قدرت بخش دوم (بخش اول را از اینجا بخوانید) بررسی رفتار سیاسی این طیف در طول تاریخ انقلاب اسلامی نشان می‌دهد برای لیبرال‌ها، هدایت قدرت برای محقق کردن ارزش‌های لیبرالی بر کسب قدرت اولویت دارد و چه منتخب مردم باشند چه نباشند، برای تحقق گام به گام ارزش‌های لیبرالیسم همه ابزارهای خود را با تمام ظرفیت به میدان می‌آورند. آنان نیک می‌دانند اگر بتوانند رفتار نهادها را لیبرالیزه کنند، مسیر تصرف قدرت برای‌شان هموارتر می‌شود. جالب اینکه لزوما در پی تحقق آمال خود در سطوح کلان نظام نیستند و در هر مساله کوچک و کم‌اهمیتی نیز که پای ارزش‌ها و اصول لیبرالیسم در میان باشد، تمام ظرفیت خود را بسیج می‌کنند. این جماعت شب‌ها با این دغدغه سر بر بالین می‌گذارند که فردا یک قدم، ولو در سطح روابط شخصی خود، برای عقب راندن اسلام و پیش بردن آمال لیبرالیسم بردارند. در این سو اما متاسفانه نگاه انتخاباتی طیف غالب جریان انقلابی به منازعه با لیبرالیسم، تا حدودی ما را از مساله هدایت قدرت غافل کرده است؛ نه آنگونه که باید از ابزارهای قدرتمند موجود بدین منظور بهره‌برداری می‌شود و نه دغدغه گسترش کم و کیف ابزارهای هدایت قدرت وجود دارد. در چنین وضعیتی،‌ وقتی رهبر انقلاب سیاستی را ابلاغ یا انجام اقدامی را مطالبه می‌کنند، این نگاه وجود ندارد که جبهه انقلاب باید تمام ظرفیت خود را بسیج کند تا این دستورها در یک مدت زمان مشخص عملی شود و یک گام به سمت دولت اسلامی نزدیک‌تر شویم و سپس سراغ اجرای دستور بعدی برویم. متاسفم که بگویم به همان اندازه که لیبرال‌ها می‌توانند از برخی موضوعات فرهی مسئله بسازند، زمین بازی تعریف کنند و از شخصیت‌های جبهه انقلاب نیز بازی بگیرند، ما در این سو از مساله‌های اساسی غفلت می‌کنیم. جوان مومن انقلابی اگر حرکت به سوی دولت اسلامی بر مبنای رهنمودهای ولایت را از همان نقطه‌ای که خود قرار دارد آغاز کند، سپس به «پیرامون ممکن» خود بپردازد و در گام بعدی متشکل شود و محیط‌های بزرگ‌تر را تحت تاثیر قرار دهد، بسیار موفق‌تر از آن خواهد بود که منتظر یک انتخابات دیگر بماند تا بلکه طیفی از جریان خودی به قدرت اجرایی و تقنینی برسد و «شاید» یک «موقعیت رسمی» برای یک حرکت انقلابی پیش بیاید. این نگاه انتخاباتی به دولت‌سازی اسلامی، باعث شده است ما نه‌تنها از ظرفیت‌های عظیمی که در اختیار داریم برای هدایت قدرت بهره نبریم، بلکه از یک واقعیت مهم نیز غفلت کنیم که بخش قابل‌توجهی از گام‌هایی که باید برای تحقق دولت اسلامی برداشته شود، مربوط به نهادهای حاکمیتی است و در این نهادها نیز اشکالات و ضعف‌های جدی وجود دارد. ما ابتدا باید بپذیریم منازعه اصلی درباره دولت‌سازی اسلامی در این باره نیست که کدام طیف بر کرسی‌های قدرت انتخابی تکیه زند، بلکه مساله این است که رفتار دستگاه‌ها بر سر کدام اصول و معیارها باشد. دوستان ما قبول کنند هدایت هر طیف حاکمی در ریل انقلاب اسلامی ممکن است. ابزارهای کافی هم برای این هدایت وجود دارد و همین امر، ضمن پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی، جریان انقلابی را در عرصه انتخابات نیز تقویت خواهد کرد. البته عکس این گزاره نیز صادق است. هرگاه ما در هر نهادی اجازه عدول از اصول را دادیم و به آن راضی شدیم یا در برابر آن سکوت کردیم، لیبرالیسم را در عرصه انتخابات نیز تقویت کرده‌ایم. اتفاقا رابطه جریان انقلابی با مردم نیز از آنجا به سردی گرایید که در دوران ریاست‌جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی، این عدول از اصول پایه‌گذاری شد و به‌رغم انتقادات و مطالبات جدی رهبر انقلاب از دستگاه اجرایی، به جای تلاش برای هدایت دستگاه اجرایی در ریل انقلاب، توجیه سیاست‌ها و برنامه‌های دولت کارگزاران در میان مردم، تحت عنوان «دفاع از نظام»، کارویژه بخشی از بدنه حزب‌الله شد. کاهش فاصله ما با دولت اسلامی، مستلزم شناخت ما از بایدها و نبایدهایی است که در رابطه با سطوح مختلف حاکمیت، به روشنی از سوی رهبر انقلاب اسلامی تشریح شده است. مرحله پس از حصول این شناخت، اقدام به شناسایی و به‌کارگیری همه ظرفیت‌های موجود برای تحقق این بایدها و نبایدهاست. جوان مومن انقلابی برای انجام این مهم، لزوما نیازی به تکیه زدن به کرسی‌های مسؤولیت ندارد. @syjebraily